تشرف بحرالعلوم يمني
تشرّف بحرالعلوم يمني در مقام حضرت مهدي (ع) يکي از زيباترين، پربارترين و مهمترين تشرفات در طول غيبت کبري ميباشد.
داستان تشرّف اين ره يافتهِ يمني را بارها از مرحوم آيه اللّه ميرجهاني [1] با تفصيل تمام شنيده و يادداشت کردهام و اينک فشردهِ آن را تيمّناً و تبرّکاً در اين جا ميآورم:
آيه الله ميرجهاني، که از ملازمان مرجع اعلاي جهان تشيع مرحوم آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود، نقل فرمود که روزي در محضر آن مرجع والامقام بودم که نامهاي از يک دانشمند زيدي مذهب يمني به دست ايشان رسيد، که اشعار معروف به «قصيدهِ بغداديه» [2] را در داخل آن قرار داده، خطاب به مرحوم آيه اللّه اصفهاني نوشته بود: اگر جواب قانع کنندهاي به اين اشعار داشته باشيد براي من بنويسيد و اگر ميخواهيد به اين کتاب و آن کتاب حواله دهيد نميخواهم.
آيه الله اصفهاني به محرّر خود دستور داد که در پاسخ نامهِ بحرالعلوم يمني بنويسد: از شما دعوت ميشود که براي زيارت مولاي متقيان (ع) به نجف اشرف مشرف شويد، تا پاسخ نامه را حضوري دريافت کنيد.
پس از مدتي به سيّد خبر آوردند که بحرالعلوم يمني با گروهي از علماي يمن به نجف اشرف شرفياب شده، در فلان منزل رحل اقامت افکنده است.
سيد امر فرمود به ايشان اطلاع دهند که آيتاللّه اصفهاني امشب بعد از نماز مغرب و عشاء به ديدار شما خواهد آمد.
پس از اقامهِ نماز مغرب و عشاء، سيّد به همراه جمعي از اطرافيان - که من نيز در ميان آن ها بودم - به ديدار بحرالعلوم تشريف بردند.
پس از طرح مسايلي درباره امامت و مهدويت، خطاب به بحرالعلوم و هيئت همراه فرمود فردا شب براي صرف شام منتظر شما هستم.
شب بعد بحرالعلوم با پسرش سيد ابراهيم و هيئت همراه به ديدار سيد آمدند، ساعتي درباره ضرورت شناخت امام زمان (عج) گفتوگو شد، شام در محضر سيد صرف شد، آنگاه سيّد به خادم خود «مشهدي حسين» امر فرمود که چراغ را مهيا کند و آمادهِ حرکت باشد.
ما نيز مشتاقانه برخاستيم که در محضر سيّد باشيم، فرمود: فقط سيد بحرالعلوم و فرزندش ما را همراهي خواهد کرد.
روز بعد که با سيد بحرالعلوم ديدار کردم شرح ماجرا را پرسيدم، گفت: «الحمدللّه ما به مذهب شيعه شرفياب شديم و به وجود مقدس حضرت بقيه اللّه (عج) اعتقاد راسخ پيدا کرديم».
پرسيدم: چگونه؟ فرمود: «آيه اللّه اصفهاني حضرت بقيه اللّه (عج) را به ما نشان داد».
پرسيدم: چگونه نشان داد؟ فرمود:
هنگامي که ما در محضر آيه الله اصفهاني بيرون رفتيم نميدانستيم که کجا ميرويم، ايشان ما را تا واديالسلام برد، در داخل وادي ما را به مقام حضرت مهدي (ع) رهنمون شد. آنجا چراغ را از دست مشهدي حسين گرفت، شخصاً از چاهي که در آن جا بود آب بيرون کشيد و وضو ساخت، آنگاه به تنهايي داخل مقام شد، دو رکعت نماز خواند، صداي قرائتش کاملاً براي من واضح بود، چون از نماز پرداخت، فضاي مقام روشن گرديد، گويي صدها چراغ در آن روشن شده است. احساس کردم که با شخصي سخن ميگويد، ولي سخنانش بر من روشن نبود.
آنگاه به من امر فرمود که داخل شوم، چون پاي در حريم يار نهادم خورشيد امامت را ديدم که از افق مقام طلوع کرده است، چون چشمم به جمال عديم النظير يوسف زهرا افتاد، از هوش رفتم و ديگر چيزي متوجه نشدم.
پسرش سيد ابراهيم ادامه داد:
تنها پدرم وارد مقام شد، من و مشهدي حسين بيرون مقام ايستاده بوديم، نور خيره کنندهاي از مقام بيرون ميزد. تا پدرم پاي در اطاق معروف به مقام حضرت مهدي نهاد، يک مرتبه فريادي کشيد و افتاد.
آيتاللّه اصفهاني مرا صدا کرد و فرمود: سيد ابراهيم پدرت را درياب من وارد مقام شدم و ديدم بيهوش افتاده و آيتاللّه اصفهاني شانههايش را مالش ميدهد.
آب بردم و بر سر و صورت پدرم ريختم، تا به هوش آمد خود را روي پاهاي آيتاللّه اصفهاني انداخت و گفت: من ديگر باور کردم، به هيچ نشان ديگري نياز ندارم، من به آيين تشيع در آمدم.
چون به منزل آمديم از پدرم پرسيدم که چه حادثهاي رخ داد؟ پدرم گفت: من خورشيد فروزان امامت را با چشم خود ديدم و به دست ايشان به حقانيت شيعهِ اثنا عشري پي بردم. اين را گفت و توضيح بيشتري نداد.
آيتاللّه ميرجهاني ميفرمود: بحرالعلوم به يمن بازگشت و پس از مدتي به محضر آيتاللّه اصفهاني اطلاع داده شد که تا کنون 4000 نفر از ارادتمندان ايشان به مذهب شيعهِ اثنا عشري مشرف شدهاند.
نگارنده اين داستان را يک بار در مشهد و چندين بار در اصفهان از مرحوم آيتاللّه ميرجهاني استماع نمودم و فشردهِ آن در منابع مختلف آمده است. [3] .
در پايان با اعتراف به قصور و تقصير آرزومنديم که در آينده بتوانيم درباره وادي السلام و مقام مقدس حضرت ولي عصر (عج) در آن، تحقيق بيشتري نموده، مطالب پربارتري به محضر شيفتگان حضرتش تقديم نماييم.
پاورقي
[1] آيه الله سيد حسن ميرجهاني، متولّد 1319 ه.ق؛ متوفّاي 21 جمادي الثاني 1413 ه.ق از ملازمان مرحوم آيه الله اصفهاني، صاحب نوائب الدّهور و دهها اثر ارزشمند ديگر و مدفون در بقعهِ علامه مجلسي در اصفهان.
[2] قصيدهِ بغداديه، در 22 بيت، در انتقاد از اعتقاد به منجي و مهدي موعود سروده شده، پاسخهاي فراواني به نظم و نثر در ردّ آن منتشر شده که از آن جمله است: ردّ بر قصيدهِ بغداديه؛ الردّ علي القصيده البغداديه ؛ کشف الاستار؛ نظم کشف الاستار و جز آنها. [کتابنامهِ حضرت مهدي (ع) ، عناوين فوق].
[3] کرامات الصالحين، ص 88؛ جنه المأوي، ص 364؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 264.