بازگشت

بار يافته اي از خاندان عثماني


بانوي محترمي از خاندان سلاطين عثماني به نام «ملکه» که از هر دو چشم نابينا شده بود، روز سوم ربيع‌المولود 1317 ه.ق در مقام حضرت مهدي (ع) به پيشگاه آن حضرت شرفياب شد و ديدگانش روشن گرديد.

محدّث نوري که در آن ايام در نجف اشرف اقامت داشت، در اين رابطه مي‌نويسد:

در اين ايام معجزهِ ظاهره و کرامت باهره‌اي از سوي حضرت مهدي (ع) در مورد بانويي وابسته به يکي از افراد برجستهِ دولت عثماني به وقوع پيوست که همانند خورشيد درخشان در آسمان نجف درخشيد و لذا به نقل آن با يک سند عالي تبرک مي‌جوييم:

مدرّس، خطيب و فاضل گرامي، سيد محمد سعيد افندي به خط خود براي ما نوشت:

کرامت باهره‌اي از خاندان رسالت در اين ايام ظاهر گشته که شايسته است براي اطلاع برادران مسلمان خود آن را مشروحاً بيان کنيم:

زني به نام «ملکه» دختر عبدالرحمن و همسر ملاّ امين، که همکار ما در ادارهِ مدرسهِ حميدي در نجف اشرف مي‌باشد، در شب دوم ربيع المولود امسال (1317 ه) که مصادف با شب سه‌شنبه بود؛ به سردرد شديدي مبتلا شد. چون شب به سر آمد، هر دو چشم خود را از دست داد، ديگر چيزي را تشخيص نمي‌داد.

هنگامي که همسرش اين خبر اسفبار را به من گفت، او را دلداري دادم و گفتم: او را شبانه به حرم مولاي متقيان (ع) ببريد و به آن حضرت توسل بجوييد و آن حضرت را شفيع خود قرار دهيد، اميد است خداوند به او شفا عنايت فرمايد.

آن شب که شب چهارشنبه بود از‌شدت ناراحتي نتوانسته بود به حرم مشرف شود.

چون پاسي از شب گذشته بود، خواب بر وي مستولي شده، در عالم روِ‌يا ديده بود که به همراه شوهرش و بانوي ديگري به نام «زينب» به زيارت اميرمؤ‌منان (ع) مشرف مي‌شود، در سرِ راهش به يک مسجد بزرگي مي‌رسد که پر از جمعيت بوده، وارد مسجد مي‌شود که ببيند چه خبر است، يک مرتبه صداي آقاي بزرگواري را مي‌شنود که خطاب به او مي‌فرمايد: «اي خانمي که ديدگانت را از دست داده‌اي غمگين مباش، ان‌شاءاللّه خداوند هر دو چشم تو را شفا عنايت مي‌کند».

عرض مي‌کند: خداوند عناياتش را بر شما مستدام بدارد، شما کي هستيد؟ مي‌فرمايد: «من مهدي هستم».

با خوشحالي و شادماني از خواب بيدار مي‌شود، براي فرا رسيدن وعدهِ مولا ثانيه شماري مي‌کند، سرانجام آفتاب روز چهارشنبه مي‌دمد و شهر مقدس نجف اشرف را منور مي‌سازد، «ملکه» با گروهي از بانوان به مقام حضرت مهدي (ع) در بيرون نجف (وادي السلام) مشرف مي‌شود و به تنهايي وارد مقام مي‌شود، ناله‌ها سر مي‌دهد، گريه‌ها مي‌کند تا از هوش مي‌رود، در آن حال بيهوشي دو مرد جليل القدر را مي‌بيند که يکي با صلابت و جلالت خاصي در پيشاپيش، و ديگري در سنين جواني با متانت خاصي در پشت سر تشريف فرما شدند.

آن مرد عظيم‌الشأ‌ني که در جلو حرکت مي‌کرد، خطاب به آن زن مي‌فرمايد: «هيچ ترس و واهمه‌اي به خود راه مده».

مي‌پرسد: شما کي هستيد؟ مي‌فرمايد: «من علي بن ابي‌طالب، و او فرزندم مهدي (ع) است».

آن‌گاه اميرمؤ‌منان (ع) خطاب به بانوي بزرگواري که در محضرشان بوده مي‌فرمايد:

قُومي يا خَديجَه ُ وَامسَحي عَلي عَينَي هذِهِ المِسکينَه ِ.

اي خديجه [1] برخيز و دست خود را بر ديدگان اين زن بينوا بکش.

پس خديجه برخاسته بر ديدگان او دست مي‌کشد، در همان لحظه ملکه به هوش مي‌آيد و مي‌بيند که ديدگانش نه تنها شفا يافته، بلکه از اول هم بهتر شده است.

بانواني که در معيّت ملکه به مقام حضرت مهدي (عج) شرفياب شده بودند با يک دنيا شادي و سرور، هلهله کنان او را به حرم مطهر مولاي متقيان (ع) مي‌آورند و با نثار صلوات و سلام توجه همگان را به اين کرامت باهره جلب مي‌کنند.

و اينک ديدگان او خيلي بهتر از قبل مي‌بيند. [2] .

مرحوم نهاوندي به هنگام بروز اين معجزهِ باهره در نجف اشرف حضور داشته و هلهلهِ بانوان همراهِ ملکه را با چشم خود ديده و با گوش خود شنيده، به هنگام تأ‌ليف کتاب «عبقري الحسان» داستان ملکه را از روي دستنويس سيد محمد سعيد نقل کرده، تصريح مي‌کند که وي از علماي اهل سنت بوده، در مدرسهِ «حميري» -که در طرف شرق وادي السلام و در نزديکي درب وادي قرار داشت - خطيب و مدرّس بوده، مکرّر با او تماس داشته، در قرائت قرآن بي‌نظير بوده است.

سپس به هنگام گزارش صلوات و سلام و صداي هلهلهِ بانوان مي‌نويسد:

صداي هلهلهِ آن‌ها را اهالي نجف از وادي السلام مي‌شنيدند از جمله مؤ‌لّف اين کتاب.

سپس اضافه مي‌کند: الان که نزديک چهارده سال از آن قضيّه مي‌گذرد، صداي آن ها هنوز در گوش‌هاي من طنين‌انداز است. [3] .


پاورقي

[1] ظاهراً اين خديجه دختر مولاي متقيان مي‌باشد که در همين منابع در شمار فرزندان اميرمؤ‌منان از دختري به نام «خديجه» نام برده‌اند که از آن جمله است: ارشاد مفيد، ذخائر العقبي، تاريخ يعقوبي، اعلام الوري، روضه الواعظين، مروج الذهب، مناقب آل ابي طالب، مقاتل الطالبييّن، کامل ابن اثير و غير آن‌ها، و اينک حرم با صفايي در مقابل مسجد اعظم کوفه، به عنوان حرم خديجه دخت اميرمؤ‌منان (ع) همه روزه پذيراي هزاران زائر مي‌باشد.

[2] کشف الاستار، ص 205؛ منتخب الا‌ثر، ج 2،

ص 540؛ رخسار پنهان، ص 366.

[3] العبقري الحسان، ج 2، ص 164.