بازگشت

حاج ملاعلي محمد بهبهاني


(متوفاي حدود 1300 ه.ق)

عراقي، صاحب دارالسلام، از مرحوم حاج ملاعلي محمد کتاب فروش، معاصر شيخ انصاري و داماد ملاباقر بهبهاني [1] که او را به عنوان اهل تقوي و فضيلت ستوده، نقل مي‌کند که مبتلا به سل مي‌شود و بدنش به طور کلي به تحليل مي‌رود و پزشک معالج‌اش کاملاً از او مأ‌يوس مي‌شود، ولي براي اين که او از زندگي نوميد نشود داروهايي برايش تجويز مي‌کند.

روزي يکي از دوستانش او را با اصرار به «وادي السلام» مي‌برد، در وادي السلام با شخصيّت بزرگواري در لباس عرب‌ها مواجه مي‌شود که با جلالت و متانت خاصي به سويش مي‌آيد و چيزي را به او مي‌دهد و مي‌فرمايد: «بگير».

او هر دو دستش را به طرف آن مرد جليل القدر دراز مي‌کند و مي‌بيند که قطعه ناني به مقدار پشت ناخن مي‌باشد.

با توجه به شخصيت آن شخص، با ادب تمام آن نان را مي‌گيرد، ولي در همان لحظه آن شخص از ديدگانش ناپديد مي‌شود.

حاج علي محمد آن نان را مي‌بوسد و مي‌بويد، سپس در دهان نهاده، مي‌خورد.

به مجرد اين که آن قطعه نان را مي‌بلعد احساس مي‌کند که کاملاً بهبودي يافته، غم و اندوهش برطرف مي‌شود، حالت خفگي و دل‌مردگي از او زايل مي‌شود، انبساط خاطر و نشاط عجيبي به او دست مي‌دهد.

اطمينان پيدا مي‌کند که صاحب آن دم مسيحايي، کسي جز يوسف زهرا، محبوب دل‌ها، کعبهِ آرزوها، وجود اقدس امام عصر (ع) نبوده است.

حاج علي محمد بهبهاني مي‌گويد: با سرور و شادي به منزل آمدم و هيچ اثري از آن بيماري خانمان سوز در خود احساس نکردم. روز بعد به خدمت پزشک معالج خود [2] رفتم، تا نبض مرا در دست گرفت تبسّمي کرد و فرمود: چه کار کرده‌اي؟ گفتم: هيچ.

فرمود: از من پوشيده مدار، راستش را بگوي. چون اصرار زيادي کرد داستان را گفتم، فرمود: آري نفس مسيحايي يوسف زهرا به تو رسيده، تو ديگر به هيچ طبيبي نياز نداري.

حاج علي محمد کتاب فروش مي‌گويد:

آن شخص بزرگواري که آن قطعه نان را در وادي السلام به من عنايت فرمود، ديگر او را نديدم، جز يک بار در حرم مطهر مولاي متقيان (ع) که بي‌تابانه به سويش دويدم، ولي پيش از آن که پيشاني ادب بر آستانش بسايم از ديدگانم غايب گشت. [3] .


پاورقي

[1] ملا باقر بهبهاني نيز داستان مفصلي دارد که در دارالسلام عراقي، ص 313 - 316 آمده است.

[2] پزشک معالج او فقيه گرانمايه سيد علي شوشتري بود که سرآمد اطبا بود، ولي به شغل طبابت اشتغال نداشت، فقط شيخ مرتضي انصاري (ره) را معالجه مي‌کرد، و چون حاج علي محمد از فضلاي پارسا بود، او را نيز تداوي مي‌نمود.

[3] دارالسلام عراقي، ص 329؛ العبقري الحسان، ج 2، ص 89.