بازگشت

وادي السلام از ديدگاه روايات


در احاديث فراواني از قداست، عظمت و ويژگي‌هاي وادي السلام سخن رفته، که به تعدادي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

1. مرحوم کليني با سلسله اسناد خود از «حَبه ُ العُرَني» [1] روايت مي‌کند که گفت: در محضر اميرمؤ‌منان در وادي السلام ايستاد و شروع به راز دل گفتن کرد، گويي با کسي سخن مي‌گفت.

به احترام آن حضرت مدتي ايستادم تا خسته شدم، پس نشستم، تا حوصله‌ام سر رفت، باز هم ايستادم تا خسته شدم، باز هم آن قدر نشستم که حوصله‌ام سر رفت. اين بار ايستادم و عبايم را تا کردم و گفتم: اي اميرمؤ‌منان! از طول قيام شما من نگران شدم، ساعتي استراحت بفرماييد.

پس عباي خود را روي زمين پهن کردم تا بر روي آن بنشينند. فرمود:

يا حَبه ُ اِن هُوَ اِلاّ مُحادَثَه ُ مُؤمِنٍ و مؤ‌انسته ُ.

اي حبّه اين چيزي جز گفت و گوي با مؤ‌من و انس با مؤ‌من نمي‌باشد.

گفتم: آيا آن‌ها نيز با يکديگر چنين گفت‌وگويي دارند؟ فرمود:

نِعَم، وَلَو کُشِفَ لَکَ لَرَايتَهُم حَلَقاً حَلَقاً مُحتَبينَ يَتَحادَثُونَ.

آري، اگر پرده از مقابل ديدگانت کنار برود، خواهي ديد که آن‌ها نيز جامه به خود پيچيده، حلقه حلقه نشسته، با يکديگر سخن مي‌گويند.

پرسيدم آيا ارواح مؤ‌منان در اين‌جا گرد آمده‌اند يا پيکرهاي آن‌ها؟ فرمود:

اَرواحٌ، وَما مِن مُؤ‌مِنٍ يَمُوتُ في بُقعَه ٍ مِن بِقاعِ الاَرضِ اِلاّ قيلَ لِروحِهِ: اِلحَقي بِوادِي السلامِ وَاِنها لَبُقعَه ٌ مِن جَنه ِ عَدنٍ.

ارواح مؤ‌منان در اين جا گرد آمده است، هيچ مؤ‌مني در هيچ بقعه‌اي از بقعه‌هاي روي زمين از دنيا نمي‌رود جز اين که به روحش گفته مي‌شود: به وادي السلام بپيوند، به راستي آن جا بقعه‌اي از بهشت برين مي‌باشد. [2] .

علامه مجلسي در مقام تبيين و تشريح اين حديث شريف مي‌فرمايد:

به طوري که پيامبر اکرم (ص) جبرئيل و ديگر فرشته‌ها را مي‌ديد، ولي اصحاب آن ها را نمي‌ديدند و به طوري که علي (ع) ارواح را در وادي‌السلام مي‌ديد، ولي «حَبّه» راوي حديث آن‌ها را نمي‌ديد، امکان اين‌معني هست که در وادي السلام باغ ها، بوستان‌ها، چشمه‌ها و استخرهايي باشد که مؤ‌منان با پيکرهاي مثالي و برزخي خود از آن ها برخوردار باشند، ولي ما از ديدن آن ها ناتوان باشيم. [3] .

سيد نعمه اللّه جزايري نيز در همين رابطه مي‌فرمايد:

بهشت روي زمين سرزمين وادي السلام در نجف اشرف مي‌باشد که ارواح مؤ‌منان در پيکرهاي مثالي‌متنعّم از نعمت هاي الهي در آن جا هستند تا روزي که به جايگاه اصلي خود در بهشت برين راه يابند. [4] .

مکاشفهِ مشهور و شگفتي که براي مرحوم نراقي در وادي السلام رخ داده، مؤ‌يد نظر علامهِ مجلسي و محدث جزايري مي‌باشد.

در اين رابطه مکاشفهِ بسيار جالب و شنيدني براي يکي از نواده‌هاي محقق طباطبايي [5] روي داده که به جهت اختصار از نقل آن صرف نظر مي‌کنيم. بر اساس اين مکاشفه ارواح همهِ مؤ‌منان شب ها در وادي السلام گرد آمده، از محضر مقدس مولاي متقيان کسب فيض مي‌کنند.

به همين دليل از زيارت اهل قبور در شب نهي شده و تعليل شده که ارواح مؤ‌منين شب‌ها در وادي السلام هستند و هرگز نمي‌خواهند که لحظه‌اي از آن جا محروم شوند و زيارت آن‌ها در شب موجب محروميّت آن ها از حضور در وادي السلام مي‌شود.

2. فضل بن شاذان در کتاب «القائم» با سلسله اسناد خود از اصبغ بن نباته روايت کرده که فرمود:

مولاي متقيان اميرمؤ‌منان (ع) روزي از کوفه بيرون رفتند تا به سرزمين «غَرِيّ» (نجف فعلي) رسيدند و در آن جا روي خاک‌ها دراز کشيدند.

قنبر عرضه داشت: اجازه بفرماييد جامه‌ام را پهن کنم تا روي آن استراحت فرماييد. امام (ع) فرمود:«نه، اين چيزي جز تربت مؤ‌من و يا مزاحمتِ مجلس او نمي‌باشد».

اصبغ بن نباته گويد: عرض کردم: مولاي من، تربت مؤ‌من را متوجه شديم، ولي منظور شما را از مزاحمت مجلس مؤ‌من متوجه نشديم.

فرمود:

َيا ابنَ نُباتَه ، لَوکُشِفَ لَکُم لَرَايتُم ارواحَ المُؤ‌مِنينَ في هذَا الظَهرِ حَلَقاً يَتَزاوَرُونَ وَيَتَحَدّثُونَ، اِن في هذَا الظَهرِ رُوحُ کُلّ مُؤ‌مِنٍ وَبِوادي بَرَهُوتَ نَسَمَه ُ کُلٍّ کافِرٍ.

اي پسر نباته، اگر پرده از برابر ديدگان شما کنار برود خواهيد ديد که ارواح همهِ مؤ‌منان در اين پشت گرد آمده، حلقه زده، با يکديگر ديدار مي‌کنند و از هر دري سخن مي‌گويند، که ارواح همهِ مؤ‌منان در اين نقطه گرد آمده و ارواح کافران در وادي برهوت». [6] .

3. شيخ طوسي با سلسله اسناد خود از مروان بن مسلم روايت کرده که به محضر امام صادق (ع) عرضه داشت:

برادرم در بغداد زندگي مي‌کند، مي‌ترسم که اجلش در آن جا فرا رسد. امام (ع) فرمود:

ما تُبالي حَيثُما ماتَ، اَما اِنهُ لا يَبقي مُؤ‌مِنٌ في شَرقِ الاَرضِ وَغَربِها اِلاّ حَشَرَ اللّهُ روُحَهُ اِلي وادِي السلام.

چرا در انديشه هستي که کجا بميرد، بدون ترديد هيچ مؤ‌مني در مشرق و يا مغرب نمي‌ميرد، جز اين که خداوند روحش را به وادي السلام مي‌فرستد.

راوي پرسيد: وادي السلام کجاست؟ فرمود:

ظَهرُ الکُوفَه ِ، اَما اِنّي کََأنّي بِهِم حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ يَتَحَدثُونَ.

وادي السلام پشت کوفه است، گويي من با چشم خود مي‌بينم که حلقه حلقه نشسته با يکديگر سخن مي‌گويند. [7] .

4. ديلمي از امام صادق (ع) روايت کرده که فرمود:

ما مِن مُؤمِنٍ يَمُوتُ في شَرقِ الا َِرضِ وَغَربِها، اِلاّ حَشَرَ اللّهُ جَل وَعَلا روحَهُ اِلي وادِي السلام.

هيچ مؤ‌مني در شرق يا غرب دنيا نمي‌ميرد، جز اين که روحش را خداوند متعال به سوي وادي السلام گسيل مي‌دارد.

راوي پرسيد: وادي السلام کجاست؟ فرمود:

بَينَ وادِي النجَفِ وَالکُوفَه ِ، کَأنّي بِهِم خَلقٌ کَبيرٌ قُعُودٌ، يَتَحَدّثُونَ عَلي مَنابِرَ مِن نُور.

در ميان صحراي کوفه و نجف مي‌باشد، گويي با چشم خود مي‌بينم که مخلوقات بسياري بر فراز منبرهايي از نور نشسته با يکديگر سخن مي‌گويند. [8] .

5. زيد نرسي، از اصحاب امام صادق (ع) از آن حضرت روايت مي‌کند که فرمود:

چون روز جمعه و عيدين (فطر و قربان) فرا رسد، خداوند منّان به رضوان - خازن بهشت - فرمان مي‌دهد که در ميان ارواح مؤ‌منان که در عرصه‌هاي بهشت قرار دارند فرياد بر آورد که خداوند به شما رخصت داده که به خويشان و دوستان خود در دنيا سر بزنيد...

آن گاه امام (ع) تشريح مي‌کند که با چه تشريفاتي آن ها را به روي زمين مي‌آورند. سپس مي‌فرمايد:

فَيَنزِلُونَ بِوادِي السلامِ، وَهُوَ وادٍ بِظَهرِ الکُوفَه ِ، ثُم يَتَفَرّقُونَ فِي البُلدانِ وَالاَمصارِ، حَتّي يَزُورُونَ اهاليهِمُ الذينَ کانُوا مَعَهُم في دارِ الدُّنيا.

پس آن ها در وادي السلام فرود مي‌آيند و آن منطقه‌اي در پشت کوفه است.از آن جا به شهرها و کشورها پراکنده مي‌شوند، سپس به خويشان و آشنايان خود که در دنيا با آن ها آميزش داشتند سر مي‌زنند... و شامگاهان به جايگاه خود در بهشت برين باز مي‌گردند. [9] .


پاورقي

[1] ابوقدامه، حبّه بن جوين، از قبيلهِ عُرَينه، از اصحاب اميرمؤ‌منان (ع) بود، به سال 76 يا 77 ه.ق در گذشت. [قاموس الرجال، ج 3، ص 74].

[2] کافي، ج 3، ص 243؛ بحارالا‌نوار، ج 6، ص 268؛ ج 22، ص 37؛ مرآه العقول، ج 14، ص 218.

[3] بحارالانوار، ج 50، ص 135.

[4] قصص الانبياء، جزايري، ص 258.

[5] علامه سيد عبدالعزيز طباطبائي، اسوهِ تحقيق و پژوهش، نوادهِ صاحب عروه و متوفاي شب 7 رمضان 1416 ه.ق.

[6] المحتضر، ص 4؛ بحارالانوار، ج 27، ص 307.

[7] تهذيب الا‌حکام، ج 1، ص 466؛ کافي، ج 3، ص 243؛ مرآه العقول، ج 14، ص 220؛ بحارالا‌نوار، ج 6، ص 268؛ ج 100، ص 234.

[8] ارشاد القلوب، ج 2، ص 441؛ بحارالا‌نوار، ج 100، ص 234.

[9] الاصول السّته عشر، اصل زيد النّرسي، ص 43؛ بحارالا‌نوار، ج 6، ص 292؛ ج 89، ص 284.