وادي السلام در يوم الله رجعت
بازگشت گروهي از مؤمنان خالص و عدّهاي از منافقون فاجر پيش از رستاخيز به اين جهان «رجعت» ناميده ميشود.
اعتقاد به رجعت يکي از اعتقادات مسلّم و ترديدناپذير شيعه است، همهِ شيعيان اماميه در مورد رجعت اجماع کردهاند. [1] آيات فراواني در احاديث پيشوايان به آن تفسير شده [2] ، احاديث بيشماري از پيشوايان معصوم در اين رابطه وارد شده [3] که تعداد اين احاديث خيلي بيش از تواتر [4] و ثبوت آن از ضروريات مذهب شيعه است. [5] .
اول کسي که از امامان نور در دوران رجعت بر ميگردد حضرت سيدالشهدا (ع) است، که با 75000 نفر از شيعيانش رجعت ميکند. [6] در اين رجعت هفتاد تن از شهداي کربلا نيز در محضر سالار شهيدان رجعت ميکنند. [7] .
دوران فرمانروايي امام حسين (ع) به قدري طولاني خواهد شد که ابروهايش روي ديدگانش ميريزد. [8] .
بعد از امام حسين (ع) دوران فرمانروايي مولاي متقيان اميرمؤمنان فرا ميرسد، او نيز به مدت 44000 سال حکومت ميکند. [9] .
بر اساس روايات فراوان، اميرمؤمنان (ع) رجعتهاي مختلف و متعدد دارد. [10] يکي از اين رجعتها در عهد امام حسين (ع) [11] و يکي ديگر در عهد رسول خدا (ص) خواهد بود. [12] .
امام صادق (ع) ميفرمايد:
هِيَ کَرُه رَسوُلِ اللّهِ (ص) فَيَکُونُ مُلکُهُ في کَرّتِهِ خَمسينَ اَلفَ سَنَهً ، وَيَملِکُ اَميرُالمُؤمِنينَ (ع) في کَرتِهِ اربَعاً وَاَربَعينَ سَنَه ً.
منظور از آن (50000 سال در آيهِ 4 از سورهِ معارج) رجعت رسول خدا ميباشد که مدت حکومت آن حضرت در رجعت 50000 سال است، و اميرمؤمنان در دوران رجعتش 44000 سال فرمانروايي ميکند. [13] .
در روايات فراوان آمده است که به هنگام رجعت اميرمؤمنان (ع) همهِ پيامبران رجعت ميکنند و تحت فرماندهي آن حضرت قرار ميگيرند. [14] .
در آن روز رسول اکرم (ص) پرچم را به دست با کفايت اميرمؤمنان ميدهد، همهِ مخلوقات تحت فرماندهي آن حضرت قرار ميگيرند. [15] .
اين ديدار شکوهمند رسول گرامي و مولاي متقيان در سرزمين وادي السلام در بخشي به نام «ثويّه» رخ خواهد داد، چنانکه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق (ع) در تفسير آيهِ 85 از سورهِ قصص ميفرمايد:
لا تَنقَضِي الدُّنيا وَلا تَذهَبُ حَتّي يَجتَمِعَ رَسُولُ اللّهِ (ص) وَاَميرُالمُؤمِنينَ (ع) بِالثّوِيه ِ، فَيَلتَقِيانِ وَيَبنِيانِ بِالثوِيه ِ مَسجِداً لَهُ اِثنا عَشَرَ اَلفَ بابٍ.
دنيا سپري نميشود و به پايان نميرسد؛ جز اين که رسول خدا با اميرمؤمنان در سرزمين «ثويّه» گرد ميآيند، پس مسجدي در آن جا بنياد مينهند که 12000 در دارد. [16] .
علاوه بر تصريح علماي تاريخ بر اين که «ثويه» بخشي از وادي السلام است، رسول گرامي اسلام با صراحت تمام از آن خبر داده، خطاب به اميرمؤمنان (ع) فرمود:
اَنتَ اَخي، وَميعادُ ما بَيني وَبَينَکَ وادِي السلامِ.
تو برادر من هستي، وعدهِ ديدار من و شما در وادي السلام است. [17] .
در همين رابطه حديث ديگري شيخ مفيد در کتاب «الاختصاص» از امام صادق (ع) روايت کرده که در آخرين فراز آن آمده است:
جبرئيل امين خطاب به رسول گرامي عرضه داشت:
مَوعِدُکُمُ السلامُ.
وعدهِ شما و علي بن ابيطالب با منافقان امت در سرزمين «سلام» ميباشد.
ابان بن تغلب پرسيد که سرزمين سلام کجاست؟ امام (ع) فرمود:
يا اَبانُ! اَلسلامُ مِن ظَهرِ الکُوفَه ِ.
اي ابان سرزمين سلام بخشي از پشت کوفه است. [18] .
از ديگر جلوههاي زيباي وادي السلام در يوم اللّه رجعت، بازگشت 27 تن از ياران خاص حضرت بقيّه اللّه (عج) در سرزمين وادي السلام است، چنانکه امام صادق (ع) ميفرمايد:
يُخرِجُ القائِمُ (ع) مِن ظَهرِ الکُوفَه ِ سَبعَه ً وَعِشرينَ رَجُلاً....؛
حضرت قائم (ع) تعداد 27 تن (از ياران خاص خود) را از پشت کوفه بيرون ميآورد که 15 تن از آنها از امت حضرت موسي (ع) است، 7 تن از آنها اصحاب کهف ميباشند، 5 نفر ديگر عبارتند از: يوشع بن نون، سلمان، ابودجانهِ انصاري، مقداد و مالک اشتر. اين 27 تن ياران حضرت قائم (عج) و فرماندهان امت به فرمان او ميباشند. [19] .
مرحوم کليني با سلسله اسناد خود در ضمن يک حديث طولاني از امام صادق (ع) روايت ميکند که شيعيان و دوستان اميرمؤمنان (ع) چگونه مورد عنايت حق تعالي قرار ميگيرند، با جامههاي بهشتي پوشانيده ميشوند، از نعمتهاي بهشتي برخوردار ميشوند، در مجالس اهلبيت شرکت ميکنند، به هنگام قيام حضرت مهدي (ع) خداوند منان آنها را بر ميانگيزاند، تا دسته دسته به ياري آن حضرت بشتابند و ندايش را لبيک گويند.
آنگاه در مقام بيان اينکه از کجا بر انگيخته ميشوند، امام صادق (ع) ميفرمايد: رسول خدا خطاب به اميرمؤمنان فرمود: «تو برادر من هستي، وعدهِ ديدار من و شما در وادي السلام ميباشد». [20] .
پاورقي
[1] مجمعالبيان، ج 7، ص 235.
[2] در کتاب «رجعت يا دولت کريمهِ خاندان وحي»صص 23 تا 95 تفسير 70 آيه از آيات قرآن کريم را به رجعت، از پيشوايان معصوم آورديم.
[3] شيخ حرّ عاملي بيش از 520 حديث در اين رابطه، در کتاب «الايقاظ من الهجعه بالبرهان علي الرجعه » گرد آورده است.
[4] بحارالانوار، ج 53، ص 123.
[5] الايقاظ، ص 82.
[6] تفسيرالبرهان، ج 10، ص 172؛ تأويل الايات، ج 2، ص 762.
[7] تفسير العياشي، ج 3، ص 37.
[8] الايقاظ، صص 330 - 333.
[9] بحارالانوار، ج 53، ص 43؛ مختصر البصائر، ص 115.
[10] الايقاظ، ص 336.
[11] مختصر البصائر، ص 120.
[12] بحارالانوار، ج 53، ص 104.
[13] تفسير البرهان، ج 10، ص 55.
[14] الايقاظ، ص 331؛ مختصر البصائر، ص 112؛ بحارالانوار، ج 53، ص 41.
[15] تفسير البرهان، ج 2، ص 437.
[16] الايقاظ، ص 335؛ تفسير البرهان، ج 7، ص 337؛ تأويل الايات، ج 1، ص 424.
[17] کافي، ج 3، ص 131؛ الزّهد، ص 81؛ مرآه العقول، ج 13، ص 292؛ بحارالانوار، ج 6، ص 198؛ ج 53، ص 97.
[18] مدينه المعاجز، ج 3، ص 98؛ بحارالانوار، ج 53، ص 66.
[19] ارشاد مفيد، ج 2، ص 386؛ تفسير العياشي، ج 2، ص 165.
[20] کافي، ج 3، ص 131؛ مرآه العقول، ج 13، ص 292.