سيماي کوفه در هنگامه خروج سفياني
1- وَ يدخلُ جيشُ السفيانيُّ اليَ الکوفهِ فلا يدعونَ احداً الا قتلُوهُ؛ [1] .
سپاه سفياني وارد کوفه ميشوند و احدي را فروگذار نميشوند جز اين که به قتل ميرسانند.
2 - و يبعثُ السفيانيُّ جيشاً الي الکوفهِ و عدتُهُم سبعونَ الفاً، فيصيبُونَ منِ اهلِ الکوفَهِ قتلاً و صلباً و سبياً؛ [2] .
سفياني سپاهي را به سوي کوفه گسيل ميدارد که تعدادشان هفتاد هزار نفر ميباشند، اهل کوفه را ميکشند، به دار ميزنند و اسير ميگيرند.
3 - وَ يبعثُ مائهً وَ ثلاثينَ الفاً الي الکوفهِ و ينزلوُن الروحاءَ و الفاروقَ، فيسيرُ منها ستونَ الفاً حتي ينزلُوا الکوفهَ - موضَعَ قبر هودٍ (ع) بالنخيلهِ فيهجمونُ اليهم يومَ الزينهِ؛ [3] .
صد و سي هزار نفر به سوي کوفه گسيل ميدارد، که در رَوحاء و فاروُق فرود ميآيند، شصت هزار نفر از آنها وارد کوفه شده، در نخيله - در کنار قبر حضرت هود - مستقر ميشوند و در روز عيد تهاجم ميکنند.
4 - و يظهرَ السفياني و من معه حتي لا يکونَ له همهٌ الا آل محمدٍ (ص) وَشيعَتهُم، فيبعثُ واللّه بعثاً الي الکوفهِ، فيصابُ باناسٍ من شيعهِ آل محمدٍ بالکوفهِ قتلاً و صلباً؛ [4] .
سفياني و همراهانش خروج کرده، هدفي جز کشتن آل محمد و شيعيان آنها را در سر نميپرورانند. پس لشکري را به سوي کوفه ميفرستد، پس گروهي از شيعيان اهلبيت را به قتل ميرسانند و به دار ميآويزند.
5 - ثم يسيرُ اليَ الکوفهِ فيقتُلُ اعوان آل محمدٍ (ص) ؛ [5] .
آنگاه سفياني به سوي کوفه رهسپار شده، ياوران آل محمد را ميکشد.
6 - يخرجُ ابن اکلهِ الاکبادِ مِن الوادي اليابسِ، و هو رجلٌ ربعهٌ، وحشُ الوجهِ، ضخم الهامهِ، بوجهِهِ اثر الجدري، اذا رايتَهُ حسبتهُ اعوَرَ، اسمُهُ عثمانُ و ابوه عَنبَسَهُ، و هوَ من ولد ابي سفيانَ، حتي يأتي ارضاً (ذات قرارٍ و معينٍ) فيستوي علي منبرها؛ [6] .
پسر هند جگرخواره از وادي يابس (در اطراف دمشق) خروج ميکند، او مردي متوسط القامه، وحشت برانگيز، ستبرسر، و آبله رو ميباشد. هنگامي که به او نگاه کني ميپنداري که نابيناست، ناماش «عثمان» و نام پدرش «عنبسه» از تبار ابوسفيان ميباشد، به سرزميني داراي قرارگاه و آب روان (کوفه) وارد ميشود و بر منبر آن قرار ميگيرد.
7 - هاي هاي، الا يا ويلَ لکوفانکم هذِهِ و ما يحلها من السفياني؛ [7] .
آه، آه، واي بر اين کوفهِ شما از آنچه از سفياني بر آن ميرسد.
8 - تنزلُ الراياتُ السوُد التي تخرُجُ من خراسان الي الکوفهِ، فاذا ظهر المهديُّ (ع) بَعَثَ اليه بالبيعهِ؛ [8] .
پرچمهاي سياهي که از خراسان به حرکت درميآيد، در کوفه فرود ميآيد، هنگامي که مهدي (ع) ظهور نمود، براي بيعت به سوي آن حضرت گسيل ميشوند.
9 - خرُوجُ السفيانيُّ و اليمانيُّ و الخراسانيُّ في سنهٍ واحدهٍ، في شهرٍ واحدٍ، في يوم واحدٍ، و ليسَ فيها رايهٌ باهدي من رايه اليماني، يهدي الي الحقِ؛ [9] .
سفياني، يماني و خراساني در يک سال، يک ماه و يک روز خروج ميکنند. در اين ميان پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نيست، که به سوي حق رهنمون ميگردد.
10 - يخرُجُ عليهم الخراسانيُّ و السفيانيُّ، هذا من المشرِقِ و هذا من المغرِبِ، يستبقانِ الي الکوفهِ کفرسي رهانٍ؛ [10] .
سفياني و خراساني خروج ميکنند، اين از مشرق و آن از مغرب، همانند دو اسب مسابقه به سوي کوفه ميشتابند.
پاورقي
[1] اليقين، ص 423؛ بحار الانوار، ج 52، ص 219.
[2] تفسير العياشي، ج 1، ص 402؛ الاختصاص، ص 256؛ غيبت نعماني، ص 280؛ بحار الانوار، ج 52، 239.
[3] بحارالانوار، ج 52، ص 273؛ ج 53، ص 83.
[4] تفسير العياشي، ج 1، ص 163؛ بحار الانوار، ج 52، ص 222.
[5] غيبت طوسي، ص 464؛ عقد الدرر، ص 46، سنن الدّاني، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 452؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.
[6] کمال الدين، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
[7] خطبه البيان، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
[8] غيبت طوسي، ص 452؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1158، عقدالدرر، ص 129؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 69؛ البرهان، متقي هندي، ص 150؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 729؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217.
[9] غيبت طوسي، ص 446؛ غيبت نعماني، ص 255؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ اعلام الوري، ج 2، ص 284؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1163.
[10] غيبت نعماني، ص 255؛ بحار الانوار، ج 52، ص 232.