گستره مکاني کوفه
کوفه به سال هفده ه.به صورت سرزمين شنزاري بود که در آن سه دير وجود داشت. [1] .
سلمان فارسي و حذيفه بن يمان، پس از فتح مداين به دنبال محل مناسبي بودند که به سبک شهرسازي نوين بنياد گردد و مرکزي براي استقرار سپاه باشد.
هنگامي که سلمان و حذيفه به سرزمين کوفه آمدند و ديرها را ديدند، آنجا را پسنديدند، دست به دعا برداشتند و عرض کردند: اي خداي زمين و آسمان، اي خداي باد و باران، اي خداي اختران فروزان، اي خداي خشکيها و درياها... اين کوفه را براي ما مبارک بگردان و آن جا را محل آسايش و آرامش قرار بده. [2] .
به دنبال صلاح ديد سلمان و حذيفه، اهالي مداين، از محرم هفده ه. دسته دسته به سوي کوفه کوچ کردند و قبايل ديگر از اقطار و اکناف در کوفه گرد آمدند و شهرسازي کوفه به صورت مدرن آغاز گرديد.
نخستين بنايي که با نقشه و برنامه در کوفه تأسيس گرديد، مسجد اعظم کوفه بود که به صورت مربّع بنياد گرديد. [3] آنگاه قصر (دارالاماره) ، بازارها و محل بيت المال در مقابل محراب مسجد ساخته شد. [4] .
مسجد کوفه نخست براي چهل هزار نفر ساخته شد، سپس براي شصت هزار نفر توسعه يافت. [5] .
شهر کوفه به سرعت توسعه يافت و مساحت آن به پانزده کيلومتر در نُه کيلومتر رسيد. [6] .
مولاي متقيان در تاريخ دوازده رجب سي و شش ه. وارد کوفه شده، آن جا را به عنوان مقرّ حکومت و پايتخت خلافت خود برگزيد [7] و بدين سان دوران شکوفايي و شهرت جهاني آن آغاز گرديد و شمار ساکنان آن به يک ميليون نفر رسيد. [8] .
هنگامي که آن دست نيرومند الهي از آستين غيبت بيرون آمده، حکومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي بنياد نهاده، کوفه را به عنوان پايتخت دولت کريمه قرار دهد، قطر آن به 54 ميل (در حدود 110 کيلومتر) خواهد رسيد. [9] .
روزي اميرمؤمنان (صلوات الله عليه) با جمعي از اصحاب وارد حيره شد، با دست مبارکاش به سوي کوفه و حيره اشاره نمود و فرمود:
لَتَصِلَن هذِهِ بِهذِهِ؛ [10] .
بي ترديد اين دو شهر به يک ديگر خواهد پيوست.
امام صادق (ع) در اين رابطه فرمود:
اِذا قَامَ قائِمُ آل محمدٍ (ع) بَني في ظهِر الکوفَهِ مَسجِداً لَهُ اَلفُ بابٍ، و اتّصَلَت بُيُوتُ اَهلِ الکوفَهِ بِنهري کربَلا؛ [11] .
چون قائم آل محمد (ع) قيام کند، در پشت کوفه (نجف اشرف) مسجدي بنياد مينهد که داراي هزار درب ميباشد و خانههاي اهل کوفه به دو نهر کربلا متصل ميشود.
و در حديث ديگري فرمود:
اِن قائمنا اِذَا قامَ اشرَقَت الارضُ بنُورِ رِبّها...، وَيَبني في ظَهرِ الکوفَهِ مسجداً لَهُ الف بابٍ وَ تَتصِلُ بُيُوتُ الکوفَهِ بِنَهرِ کَربَلا وَ بِالحيرَهِ؛ [12] .
چون قائمما قيام کند، زمين به نور پروردگارش روشن گردد... در ظهر کوفه مسجدي بنياد نهد که براي آن هزار در باشد، و خانههاي کوفه به حيره و رود کربلا متّصل گردد.
امام باقر (ع) در همين رابطه ميفرمايد:
هنگامي که دومين جمعه فرا ميرسد، مردم عرضه ميدارند: اي فرزند رسول خدا نماز در پشت سر شما، همانند نماز در پشت سر رسول خدا (ص) ميباشد و مسجد گنجايش ما را ندارد.
حضرت ولي عصر (عج) چارهانديشي ميکند، به سوي نجف اشرف حرکت نموده، مسجدي را پيريزي ميکند که هزار درب داشته، همگان را در خود جاي دهد. [13] .
اين حديث با سند ديگري نيز با اندک تفاوتي در تعبير، از آن حضرت روايت شده است. [14] .
شهر کوفه در اوايل تأسيس شامل هشتاد هزار خانهِ مسکوني بود، که پنجاه هزار از آنها، از آنِ دو قبيلهِ ربيعه و مضر، بيست و چهار هزار از آنها براي ديگر قبايل و شش هزار از آنها اختصاص به يمنيها داشت، [15] ولي چون به صورت پايتخت دولت کريمه درآيد، همهِ مؤمنان در آن گرد آيند، چنانکه در احاديث فراوان به آن تصريح شده است:
1 - يَأتي عَلَي الناسِ زَمانٌ لايَکُونُ المؤمنُ اِلا بِالکوفهِ او يحنُّ اِليها؛ [16] .
براي مردمان روزي فرا ميرسد که هيچ مؤمني نباشد، جز اين که در کوفه باشد و يا دلش به سوي آن پر کشد.
2 - حَتي يَأتيَ زمانٌ لايبقي مؤمنٌ الا بِها او يحنُّ اليها؛ [17] .
تا روزي فرا رسد که همهِ مؤمنان در آن باشند و يا به سوي آن پر کشند.
3 - اِذا دَخَلَ القائِمُ الکوفَهَ، لَم يَبقَ مؤمِنٌ اِلا وَ هُوَ بِها اَو يَجيءُ اِلَيها؛ [18] .
هنگامي که قائم (عج) وارد کوفه شود، هيچ مؤمني نميماند، جز اين که در آن جا باشد و يا به سوي آن عزيمت نمايد.
4 - اِذا قامَ القائِمُ وَ دَخَلَ الکوفَهَ لَم يَبقَ مُؤمنٌ اِلاّ وَ هُوَ بِها؛ [19] .
چون قائم (ع) قيام کند و وارد کوفه شود، هيچ مؤمني نميماند، جز اين که در آنجا قرار بگيرد.
5 - لا تَقُومُ الساعَهُ حَتّي يَجتَمِعَ کُلُّ مُؤمِنٍ بِالکوفَهِ؛ [20] .
قيامت برپا نشود جز اين که همهِ مؤمنان در کوفه گرد آيند.
با توجه به آمار انسانها، و طول مدت حکومت حقه و گسترهِ حکومت آن حضرت به شرق و غرب جهان، گرد آمدن همهِ مؤمنان در پايتخت، از وسعت شکوهمند بينظير و بيرون از حدّ تصوّر شهر کوفه در عصر ظهور حکايت ميکند.
امام باقر (ع) در اين رابطه ميفرمايد:
اِن القائِمَ يملکُ ثلاثمائهٍ وَ تِسعَ سنينَ، کَما لَبثَ اَهلُ الکَهفِ في کَهفِهِم، يَملاُِ الارضَ عَدلاً و قِسطاً، کَما مُلئَت ظُلماً وَ جَوراً، وَ يَفتَحُ اللهُ لَهُ شَرقَ الارضِ و غَربَها؛ [21] .
قائم (ع) سيصد و نُه سال فرمانروايي ميکند، همان مقدار که اصحاب کهف در کهف درنگ کردند، زمين را پر از عدل و داد کند، آن گونه که پر از ظلم و ستم شده است. خداوند شرق و غرب جهان را براي او فتح ميکند.
براي توجيه امکان گرد آمدن همهِ مؤمنان در کوفه احتمالاتي هست، که با ذکر دو مقدمهِ کوتاه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1 - به طوري که در روايات فراوان آمده بسياري از مردمان پيش از ظهور حضرت ولي عصر (ارواحناه فداه) به وسيلهِ جنگ، سيل، طوفان، زلزله، طاعون، وبا و ديگر بلاهاي زميني و آسماني از بين ميروند. [22] .
2 - ديگر کشورها از بين نميروند، بلکه با دست حضرت بقيه الله (عج) گشوده شده، توسط فرستادههاي آن حضرت اداره ميشوند.
براي ادارهِ هر کشوري يکي از ياراناش را ميفرستد و ميفرمايد:
عَهدُکَ في کَفِّکَ وَ اعَمل بماتَري؛ [23] .
پيمان تو در کف دست تست، هر چه [در آن] ببيني به آن عمل کن.
پس از اين دو مقدمهِ کوتاه عرض ميکنيم:
1 - شايد در هنگامهِ ظهور تعداد مؤمنان از چند صد ميليون افزونتر نباشد و ادارهِ آنها در يک شهر و خدمت رساني به آنها با امکانات مدرن آن روز، ممکن باشد.
2 - شايد منظور از مؤمنان، مؤمنان خالص باشد و ديگر باورداران در ديگر مناطق تحت فرمان ياران اداره شوند.
3 - شايد شهرها و شهرکهاي فراواني در گرداگرد کوفه ساخته شوند و مؤمنان در امّ القراي آن شهرها، که همان کوفه باشد و ديگر شهرکهاي تابعه ساکن باشند.
با توجه به حکومت جهاني آن حضرت و گسترهِ زماني آن، و طول عمر مردم در عصر ظهور، که تا هزار تن از فرزندان خود را درک ميکنند، [24] گسترهِ پايتخت چنين حکومت جهان شمول از محدودهِ تفکرات ما بيرون است. به اميد روزي که حکومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي در پهن دشت گيتي بنياد گردد، همهِ خوانندگان گرامي و عموم شيعيان شيفته و دلسوخته، آن روزگار همايون را با چشم خود ببينند و گسترهِ شکوهمند آن را مشاهده کنند.
پاورقي
[1] به نامهاي:حرقه، امعمرو، و سلسله [تاريخ طبري، ج 3، ص 146].
[2] تاريخ الطبري، ج 3، ص 146، حوادث سال 17 ه.
[3] همان، ص 148.
[4] همان، ص 149.
[5] معجم البلدان، ج 4، ص 491.
[6] دائره المعارف الاسلاميه الشيعيه، ج 10، ص 36.
[7] وقعه صفين، ص 3.
[8] به نقل مرحوم آيهالله سيد محمد شيرازي.
[9] بحار الانوار، ج 53، ص 12.
[10] تهذيب الاحکام، ج 3، ص 253؛ بحار الانوار، ج 52، ص 374.
[11] الارشاد، ج2، ص 380؛ اعلام الوري، ج 2، ص 287؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 190؛ گزيدهِ کفايه المهتدي، ص 304؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 251.
[12] غيبت طوسي، ص 468؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 515؛ بحار الانوار، ج 52، 330.
[13] همان.
[14] الارشاد، ج 2 ص 380؛ اعلام الوري، ج 2، ص 287.
[15] معجم البلدان، ج 4، ص 492.
[16] دلائل الامامه، ص 463؛ نوادر المعجزات، ص 198.
[17] رجال الکشّي، ص 24؛ بحارالانوار، ج 22، ص 389.
[18] غيبت طوسي، ص 455؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 514؛ الانوار المضيئه، ص 190؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1159؛ بحارالانوار، ج 52، ص 330.
[19] بحار الانوار، ج 52، ص 385.
[20] غيبت طوسي، ص 451؛ بحار الانوار، ج 52، ص 330.
[21] غيبت طوسي، ص 474؛ دلائل الامامه، ص 456؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 291.
[22] الفتن مروزي، ج 2، ص 612؛ الملاحم ابن المنادي، ص 112، الفتن و الملاحم، ص 56؛ معجم الملاحم و الفتن، ج 4،ص 291.
[23] دلائل الامامه، ص 467؛ اثبات الهداه، ج 3 ص 573.
[24] الارشاد، ج 2، ص 381؛ غيبت طوسي، ص 468؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 515؛ کشف الغمه، ج 2، ص 465؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 253.