بازگشت

نظر مرحوم آية الله حائري درباره مسجد جمکران


در آخرين فراز از بخش مسجد مقدّس جمکران، متذکّر مي شويم که اگر بخواهيم نظر مراجع گذشته و معاصر را در مورد مسجد مقدّس جمکران ياد آور شويم، به تأليف کتاب مستقلّي در اين رابطه ناگزير خواهيم بود. لذا اين موضوع را به فرصت ديگري موکول مي کنيم. اين بخش را با بيان نظر مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ مرتضي حائري (متوفّاي 24 جُمادي الثّانيه 1406 هجري) که همگان با مقام رفيع علمي و تقوايي ايشان، آشنا هستند، حسن ختام مي بخشيم.

مرحوم آية الله حائري، کتاب ارزش مندي دارند که اين نويسنده، آن کتاب را از محضر معظّم له امانت گرفتم و با اجازه ي ايشان زيراکس کردم.

هنگامي که دست نويس هاي ايشان را به محضر مقدّس ايشان بردم، از خدمت شان پرسيدم: «آيا براي نقل مطالب اين کتاب، مجاز هستم؟». ايشان، ضمن اين که اجازه دادند، فرمودند: «من، در اين کتاب، فقط مطالبي را آوردم که بر صحّت آن ها اعتقاد دارم و مي توانم بر صحّت آن ها قسم حضرت عبّاس بخورم.».

مرحوم آيةاللَّه حائري، در اين کتاب مي فرمايند:

مسجد جمکران، يکي از آيات باهرات آن حضرت است. توضيح اين مطلب، در ضمن چند جهت - که شايد خيلي ها از آن غافل باشند - مذکور مي شود:

1 - داستان مسجد جمکران که در بيداري واقع شده، در کتاب تاريخ قم که کتاب معتبري است، از صدوق، عليه الرّحمه، نقل شده است.

مرحوم آقاي بروجردي که مرد دقيق و ملاّيي بود، مي فرمود: «اين داستان، در زمان صدوق، عليه الرّحمه، واقع شده و اين که او نقل کرده است، دلالت بر کمال صحّت آن دارد.

2 - داستان، مشتمل بر جرياني است که مربوط به يک نفر نيست، براي اين که صبح که مردم بيدار مي شوند، مي بينند با زنجير، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند. و اين زنجير، مدّتي در منزل سيّد محترمي، ظاهراً به نام سيّد ابوالحسن الرّضا، بوده است و مردم به آن استشفاء مي کرده اند و بعداً، بدون هيچ جهت طبيعي، مفقود مي شود.

3 - جاي دور از شهر و در وسط بيابان، جايي نيست که مورد جعل يک فرد جمکراني بشود، آن هم دست تنها، در يک شب ماه رمضان.

4 - نوعاً، مردم عادي، به واسطه ي خواب، يک امامزاده را معيّن مي کنند و مسجد، از تصوّر مردم عادي، دور است.

5 - اگر پيدايش اين مسجد روي احساسات مذهبي و علاقه ي مفرط به حضرت صاحب الامر عليه السلام بود، مي بايست سراسر، توسّل به آن بزرگوار باشد، چنان که در اين عصر، مردم، بيش تر، زيارت حضرت اش را در آن مسجد مي خوانند و متوسّل به آن حضرت مي شوند، در صورتي که در اين دستور معنوي، اصلاً، اسمي از آن حضرت نيست، حتّي تا به حال هم بيش تر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزّمان.

6 - متن دستور، موافق با ادّله ي ديگر است؛ براي اين که هم نماز تحيّت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمان عليه السلام با صد بار «إيّاک نعبد و إيّاک نستعين» و هم تهليل و تسبيح فاطمه ي زهرا،سلام اللَّه عليها.

7 - اين دو داستان که نقل شد، مشهود و يا مثل مشهود خودم بود [1] و داستان هاي ديگري هست که فعلاً تمام خصوصيّات آن را در نظر ندارم. بعداً، ان شاءالله، تحقيق کرده، در اين دفتر، بإذنه تعالي، ذکر مي کنم.

8 - در آن موقع که زمين، اين قدر بي ارزش بوده است، فقط يک مساحت کوچکي را مورد اين دستور قرار داده اند، که ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلي است که در زمان ما خيلي بزرگ شده است: ظاهراً، آن چشمه اي که در آن، محراب هست، و دو چشمه ي طرفين باشد.

نگارنده که خالي از وسوسه نيستم و خيلي به نقليّات مردم خوش بين نيستم، از اين امارات، به صحّت اين مسجد مبارک قطع دارم. والحمدللَّه علي ذالک و علي غيره من النّعم الّتي لاتحصي. [2] .


پاورقي

[1] اشاره به دو داستان از عنايات حضرت بقيّة اللَّه، أرواحنا فداه، در مسجد مقدّس جمکران است، که مرحوم آيةاللَّه حائري آن ها را در کتاب خود آورده است.

[2] کريمه ي اهل بيت، ص 484؛ سرّدلبران، ص 248 - 250.