بازگشت

حاج علي نجفي و همراهان


‌مرحوم نهاوندي با سلسله اسنادش از شخصي به نام «حاج علي نجفي» روايت مي‌کند و مورد اعتماد و استناد بودن‌اش را از جمعي از علما روايت مي‌کند که او با يک گروه يازده نفري هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف مي‌شده و هرگز تعطيل نمي‌کرده‌اند.

‌هر هفته يکي از افراد وسايل چايي و شام مهيا مي‌کرده است. يک شب چهارشنبه بعد از اعمال مسجد، راهي مسجد کوفه مي‌شوند؛ چون آهنگ صرف شام مي‌کنند معلوم مي‌شود کسي که آن شب نوبت او بوده، همه‌ي وسايل را فراهم کرده، جز اين که موقع حرکت فراموش کرده و در مغازه‌اش مانده است.



در حالي که از شدت گرسنگي خواب‌شان نمي‌برد، درِ حجره زده مي‌شود؛ سيدجليل القدري وارد شده، احاديث بسيار ناب و جالبي براي آنها بازگو مي‌کند، سپس مي‌فرمايد:

«اگر خواسته باشيد اسباب چايي حاضر است».

‌يکي از افراد برخاسته از خورجين، سماور بسيار عالي با همه‌ي لوازم بيرون ميآورند، مقدمات چايي را فراهم مي‌کنند و آن بزرگوار به بيان احاديث ادامه مي‌دهد، سپس مي‌فرمايد:

«اگر خواسته باشيد شام حاضر است».



باز يکي از افراد برخاسته، از طرف ديگر خورجين يک طاس کباب بيرون مي‌آورد که پر از برنج و خورشت بسيار عالي‌که بخار از آن متصاعد بوده است؛ گويي همين الان از روي اتش برداشته‌اند.

‌هنگامي که ميل مي‌کنند و همه سير مي‌شوند، مقداري اضافه مي‌ماند، دستور مي‌دهد که آن را به خادم مسجد بدهند.

‌بامدادان به ياد آن بزرگوار مي‌افتند، هر چه جست و جو مي‌کنند، ولي ا‌ثري از ايشان نمي‌يابند و درهاي مسجد را همچنان بسته مي‌بينند. [1] .


پاورقي

[1] الزام النّاصب، ج 2، ص 63؛ بحارالانوار، ج 53، ص 257؛ نجم ثاقب، ص 629؛ جنّه المأوي، ص 75، العبقري الحسان، ج 2، ص 107؛ ديدار يار، ج 2، ص 246.