بازگشت

سيد محمد قطيفي


‌عالم عامل، سيدمحمد قطيفي مي‌گويد: شب جمعه‌اي با يکي از روحانيون به مسجد کوفه رفتيم، مرد صالحي نيز آنجا مشغول عبادت بود.

‌چون شب فرا رسيد درب مسجد را بستيم و براي مصون ماندن از دزد، مقداري سنگ و کلوخ پشت در ريختيم و با اطمينان خاطر مشغول اعمال مسجد شديم.

‌پس از انجام اعمال مسجد، من و دوستم در «دکه القضا» [1] ، رو به قبله نشسته بوديم و آن مرد صالح در دهليز مسجد، نزديک باب الفيل با صداي حُزن‌آوري مشغول دعاي کميل بود.

‌شب صاف و مهتابي بود، به سوي آسمان مي‌نگريستم، ناگاه بوي بسيار خوشي، که از مشک و عنبر خوش بوتر بود، در فضاي مسجد پيچيد؛ آن‌گاه نوري چون شعله‌ي آتش در ميان شعاع نور ماه پديدار گشت و در همان لحظه صداي آن مرد صالح قطع شد.

‌به ناگاه شخص جليلي را ديدم که از سوي درب بسته وارد مسجد شد؛ لباس حجازي به تن داشت و سجاده‌اي همانند حجازي‌ها بر دوش مبارک‌اش بود.

‌او در کمال متانت گام بر مي‌داشت و به سوي دربي که به صحن قبر حضرت مسلم باز مي‌شود، گام مي‌سپرد.

‌دل‌هاي ما از جا کنده شد، ديدگان ما به سوي آن نور خيره کننده دوخته شد. هنگامي که از نزديک ما گذشت، به‌‌ما سلام کرد، دوست من از جواب فرو ماند و من به سختي توانستم جواب سلام‌اش را ادا نمايم.

‌چون وارد صحن حضرت مسلم شد، ما به حال طبيعي برگشتيم و گفتيم: ايشان کي بود و از کجا وارد شد؟!

‌به سوي آن مرد صالح که مشغول دعا بود رفتيم، ديديم جامه‌اش را پاره کرده، همانند داغ جوان ديده اشک حسرت مي‌ريزد. از او پرسيديم داستان چيست؟ گفت:

‌من چهل شب جمعه به نيت ديدار با امام زمان (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) به اين مسجد آمده‌ام. تنها نتيجه‌اي که حاصل شد، اين بود که در اثناي اشتغال من به دعاي کميل، آن حضرت لحظه‌اي بالاي سرم توقف نمود، چون به سويش نگريستم فرمود: «چه مي‌کني؟» من نتوانستم پاسخي دهم؛ به گونه‌اي که مشاهده کرديد، تشريف بردند.

‌پس، سه نفري به سوي صحن حضرت مسلم شتافتيم، با کمال تعجّب درب را - همان طور که بسته بوديم؛ بسته يافتيم. [2] .


پاورقي

[1] نجم ثاقب، ص 632؛ بحارالانوار، ج 53، ص 240؛ جنه المأوي، ص 56؛ منتهي الامال، ج 2، ص 478؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 120؛ ديداريار، ج 2، ص 183؛ چهره‌هايي که در جستجوي قائم (عليه‌السّلام) پيروز شدند، ص 7؛ العبقري الحسان، ج 2، ص 146؛ شيفتگان حضرت مهدي، ج 2، ص 165.

[2] دکّه القضا، محل داوري اميرمؤ‌منان (عليه‌السّلام) در دوران خلافت ظاهري آن حضرت بود.