بازگشت

تشرف جد آخوند ملا فتحعلي سلطان آبادي


آخوند ملا فتحعلي سلطان آبادي (ره) از پدر مرحومش، که از صلحاء و متقين بوده است، نقل فرمود: مرحوم ابوي با جمعي از زوار به کربلاي معلي مشرف شد و در منزلي که از حرم مطهر دور بود، سکني گزيد.

عادت آن مرحوم اين بود که در حرم مطهر مي ماند تايکي از همراهان آمده و ايشان را به منزل ببرد.

اتفاقا شبي، همراهان هر يک به ديگري اعتماد نمودند و هيچ کدام به دنبال ايشان نرفتند و ايشان تا وقت بستن در حرم، آن جامشرف بود.

بعد از آن جا بيرون آمد و در صحن متحير و سرگردان شد.

ناگاه ديد که مردي به شکل اعراب کنارش حاضر است و او را به اسم صدا مي زند ومي فرمايد: فلاني، دوست داري تو را به منزلت برسانم؟ مرحوم پدرم مي گويد: ايشان دست مرا گرفت و از صحن بيرون آورد با خود گفتم،من مردي غريب هستم و اين عرب را نمي شناسم و همراهم مقداري پول هست،نمي دانم اين عرب مرا به کجا مي برد؟ در اين فکر بودم که ناگاه ديدم آن مرد ايستاد وفرمود: اين منزل تو است.

در حالي که از صحن مقدس تا آن جا، چند قدمي بيشترنيامده بوديم و اصلا گويا منزل ما متصل به صحن بود.

بعد هم رفقا و همراهان مرا، به اسم خود و شهرشان صدا زد.

آنها با عجله از منزل بيرون آمدند و وقتي در را گشودند،فورا گفتم: اين مردي را که با من است، ملاحظه کنيد و نگه داريد، اما ايشان کسي رانديدند.

در خيابانها و کوچه هاي مسير متفرق شده و دنبال او گشتند، اما ابدا اثري از اونيافتند. [1] .


پاورقي

[1] ج 2، ص 101، س 17.