تشرف شيخ صالح قطيفي
عالم عامل، شيخ صالح قطيفي - صاحب کتاب اعمال السنة - فرمود: بعد از کشتاري که در روز يکشنبه 27 رجب سال 1325، در شهر قديح که از بلادقطيف و مسکن من است.
واقع شد، در حالي که در محاصره دشمن بوديم، من مشغول تاليف اين کتاب بودم و اغتشاش حواس داشتم.
شب جمعه اي بعد از اداء نماز فريضه در مسجد قديح، مشغول نافله عشاء بودم.
ناگاه صداي شخصي را شنيدم که از حفظ مشغول خواندن دعاي افتتاح است و حال آن که از اهل قديح احدي آن دعا را نمي توانست بخواند و آنها هم که مي خواندند، از حفظنبودند خصوصا در آن حال محاصره و دگرگوني اوضاع.
اين شخص، دعا را به لهجه عربي و با کمال رقت و حال حزن، که مناسب آن است، مي خواند که همه اينها موجب تعجب من گرديد! در حين خواندن فقره: اللهم انا نشکوا اليک فقد نبينا متوجه اوشدم ببينم که کيست که دعا را به اين حال حزن و رقت مي خواند، ديدم شخصي فقيرو مريض و بسيار صابر در فقر و مرض و به نظر مي رسيد که در نهايت ساده لوحي مي باشد و از او چنين عبادتي بسيار بعيد بود.
تعجبم زيادتر شد و غبطه خوردم که اين طور شخصي چنين حالي در عبادت دارد و من آن حال را ندارم.
مدتي مشغول شنيدن دعا خواندن او بودم و خودم را سرزنش مي کردم.
به او خطاب کردم و از او التماس دعا نمودم.
او هم از من التماس دعا کرد.
از مسجد بيرون آمدم واين قضيه را فراموش کردم.
پانزده روز از اين جريان گذشت.
شب جمعه در همان مسجد، همان شخص را که اسم او مهدي بود، به همان حالت گذشته، ديدم.
از کثرت تعجب سؤال کردم: شما اين دعا را که هر شب ماه رمضان خوانده مي شود، از حفظ داريد؟ گفت: نه.
با خود گفتم: شايد اسم اين دعا را نمي داند، لذا بعضي از فقرات آن را که از آن شخص شنيده بودم، خواندم که شايد به خاطر بياورد.
گفت: نه.
دانستم که خواننده دعا در آن شب يا حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف يا يکي ازاولياءاللّه بوده است. [1] .
پاورقي
[1] ج 1، ص 110، س 31.