بازگشت

تشرف مردي از اهل مدائن در غيبت صغري


احمد بن راشد مي گويد: مردي از اهل مدائن براي من نقل کرد: من با رفيق خود به حج مشرف شدم.

در يکي از مواقف (احتمالا عرفات) در حال وقوف جواني را ديديم که نشسته و ازار و ردايي پوشيده بود و نعلين زردي به پاداشت ازار و رداي او را صد و پنجاه دينار تخمين زديم، اما اثر سفر را در او مشاهده ننموديم.

در همان وقت سائلي نزد ما آمد او را رد کرديم.

سائل به نزد آن جوان رفت و از اوسؤال کرد جوان از روي زمين چيزي برداشت و به او داد سائل دعاي بسيار زيادي درحق او نمود.

پس از لحظاتي آن جوان برخاست و از نظر ما غايب شد.

من و رفيقم نزدسائل رفتيم و از او جويا شديم که مگر آن جوان چيزي به تو داد که اين قدر براي اودعا کردي؟ آن سائل قطعه اي طلاي خالص به ما نشان داد و وقتي آن را وزن کرديم، بيست مثقال بود.

اين معجزه را که ديديم به رفيق خود گفتم: مولايمان نزد ما بود، ولي او رانشناختيم.

بعد از آن به دنبال او تمام مواقف را گشتيم، اما حضرتس را نديديم.

ازکساني که در اطرافش بودند (اهالي مکه و مدينه) راجع به او سؤال کرديم.

گفتند: جواني است علوي و هر سال پياده به حج مي آيد. [1] .


پاورقي

[1] ج 2، ص 18، س 11.