بازگشت

تشرف سيد جعفر قزويني با پدر بزرگوار خود


سيد جليل، آقا سيد جعفر قزويني مي گويد: با پدرم - مرحوم آقاي سيد باقر قزويني - به مسجدسهله مي رفتيم.

وقتي نزديک مسجد رسيديم، به او گفتم: اين حرفهايي که از مردم مي شنوم، يعني هر کس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدي (ع) را مي بيند، پايه و اساسي ندارد.

پدرم غضبناک متوجه من شد و گفت: چرا اساسي نداشته باشد؟ فقط به خاطر آن که تو نديده اي؟ آيا هر چيزي که تو نديده اي اصل ندارد؟ و خيلي مرا سرزنش کرد، به طوري که از گفته خويش پشيمان شدم.

داخل مسجد شديم.

هيچ کس در آن جا نبود.

وقتي پدرم در وسط مسجد، براي خواندن دو رکعت نماز استجاره ايستاد، شخصي از طرف مقام حضرت حجت (ع) متوجه او شد و از کنارش عبور نمود.

به او سلام کرد و با ايشان مصافحه نمود.

دراين جا پدرم به من توجه کرد و پرسيد: اين آقا کيست؟ گفتم: آيا او حضرت مهدي (ع) است؟ فرمود: پس کيست؟ من به دنبال آن حضرت دويدم، ولي احدي را نه در مسجد و نه در خارج آن نديدم. [1] .


پاورقي

[1] ج 2، ص 72، س 37.