بازگشت

توسل حاج ملا عباسعلي اصفهاني و نجات از مرگ


عابد زاهد، حاج ملا عباسعلي جورتاني [1] (ره) مي فرمايد: در سفر به مکه معظمه، با اهل قافله بر قطار شتران سوار بوديم.

شتر من در آخر قرارداشت.

ناگاه از تشنگي و ضعف خوابيد.

با توقف حيوان، بند قطار گسيخته شد ومقداري از قافله عقب ماندم.

ناگاه خنجري بر سر و پيشانيم خورد و به زمين افتادم احساس کردم کسي بر پشت من آمده است تا سرم را از تن جدا کند.

در اين لحظه چون زبان نداشتم، در دل متوسل به حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه شده و گفتم: يا حجة اللّه،ادرکني.

فورا ديدم بيابان روشن شد و پشتم سبک گرديد و آن ظالم هم دفع شد.

[ومعلوم نيست کارش به کجا انجاميد.]

بعد از اين قضيه بيهوش شدم و همان جا افتاده بودم، تا روز بعد، قبل از ظهر که همراهان به سراغم آمده و مرا بردند و چون زخم عميقي برداشته بودم، طبيب به آنهاگفت: از بين خواهد رفت.

وقتي به مدينه طيبه رسيدم، با کمال ضعف به حرم مقدس رفتم و به پيغمبراکرم (ص) پناهنده شدم.

پس از اين توسل، آن زخم عميق با آن که احتياج به بخيه داشت، درمان شد. [2] .


پاورقي

[1] جورتان يکي از دهات اصفهان است.

[2] ج 2، ص 197، س 37.