توسل آقا نجفي اصفهاني
مرحوم آقا نجفي اصفهاني فرمودند: در سفر حج و مکه معظمه، روزي به خارج شهر رفته و مشغول عبادت بودم.
در بين نماز، که آنرا با کمال شرايط و آداب بجا مي آوردم، يکي از اعراب و اشقياء از بالاي کوه مرا ديد و آتش بغض در سينه پر کينه اش سرشار گرديد.
دست به خنجر برد و به سويم دويد، چون فضا خلوت از مردم و فارغ از ازدحام بود، يقين نمودم الان است که آن نابکار کار را تمام خواهد ساخت.
در همان حال نماز و توجه به مناجات حضرت کارساز بي نياز، دست توسل به ملجا کل، حضرت ولي عصر (ع)، زدم.
فورا پاي آن خبيث به سنگي گرفت و واژگون گرديد.
گويا کسي دستي بر قفايش زده و او را از بالاي کوه به زمين افکند و همان دم به جهنم فرستاد. [1] .
پاورقي
[1] ج 1، ص 100، س 38.