توسل ورام بن ابي فراس
سيد بن طاووس (ره) مي گويد: رشيد ابوالعباس بن ميمون واسطي قضيه اي در مسيرسامرا براي من نقل کرد و گفت: زماني شيخ ورام بن ابي فراس (ره) (جد من) به خاطر ناراحتي که از مغازي (ظاهرا نام شخصي است) پيدا کرده بود، از حله به کاظمين رفت و روزي که من به قصد زيارت سامرا حرکت کردم، در کاظمين ايشان را ديدم.
هوا بسيار سرد بود و من مقصد خود رابراي شيخ گفتم.
ايشان فرمود: مي خواهم با تو رقعه اي بفرستم که آن را به همراه خود داشته باشي.
وقتي به سرداب مقدس رسيدي و وارد آن جا شدي آخرين نفري باش که خارج مي شود همان وقت نامه را در سرداب بگذار و بيرون بيا.
صبح به آن جا برو اگر رقعه را در جاي خود نديدي به احدي چيزي نگو.
ابوالعباس واسطي مي گويد: من اين دستورات را انجام دادم صبح هم رقعه را نيافتم وبه طرف منزل برگشتم.
شيخ، پيش از رسيدن من با ميل خود به حله برگشته بود.
بعدا در موسم زيارت او رادر حله ملاقات کردم و فرمود: آن حاجت را به من مرحمت کردند.
سپس ابوالعباس گفت: اين حديث را بعد از فوت شيخ تا به حال به احدي نگفته بودم. [1] .
پاورقي
[1] ج 2، ص 190، س 4.