ديدن نور حضرت، توسط اهل سامرا
اين معجزه حضرت ولي عصر ارواحنافداه، چيزي است که در بين اهل سامرا، با وجودتعصبي که بر مذهب خود دارند، معروف و مورد تاييد تمامي آنها است و حتي از بس زياد اتفاق افتاده است آن را مي شناسند، يعني به مجرد ديدن آثار اين معجزه، شروع به هلهله و کارهاي ديگري از اين قبيل مي کنند.
در اين باره يکي از علماء مورد وثوق وبلکه چند نفر ديگر نقل کرده اند: شبي در سامرا بوديم.
شب از نيمه گذشته بود.
ما همگي که شش هفت نفر مي شديم،به حرم عسکريين (ع) مشرف شده و هر يک شمعي در دست داشتيم اضافه بر اين که شمعهاي حرم و ضريح نيز روشن بودند.
در مقابل ضريح مقدس، مشغول زيارت بوديم که ناگاه لرزه و ترسي در دلمان افتاد به طوري که صداي دندانهاي يکديگر را که به هم مي خورد، مي شنيديم.
شمعها يک باره و بدون دليل خاموش شدند، اما فضاي حرم مطهر مثل روز روشن بود و صداي زنها را که در خانه هاي خود هلهله مي زدند،شنيديم.
از طرفي فهميده بوديم که وقتي حضرت ولي عصر ارواحنافداه تشريف مي آورند، اين علامات ظاهر مي شود، لذا يقين کرديم که آن حضرت به زيارت پدران بزرگوار خود آمده اند.
خواستيم خود را به گوشه اي بکشيم و بايستيم، ولي حتي زبانمان بند آمده، به طوري که قادر بر تکلم نبوديم و بهت و حيرت و وحشتي عظيم سراسر وجود ما را فرا گرفته بود و از شدت لرزيدن و ارتعاش و هول، نزديک بودهلاک شويم.
تاب نياورديم و از حرم خارج شديم.
ناقل جريان، قسم خورد که کليدي از آهن در جيب من بود آن را درآوردم و به جاي شمع، در دست گرفتم ديدم سر آن کليد مثل چراغ مشتعل بود.
باز انگشت خود را به همين شکل گرفتم، ديدم همان اتفاق افتاد.
خلاصه اين که معجزاتي که در اين زمان ظاهر شده زياد است و بيان آنها ممکن نيست.
آنچه براي مؤلف اتفاق افتاده، اين است که حاجتي داشتم، لذا در آن مکان مقدس مشغول دعا و تضرع شدم.
شب آن حضرت را در خواب ديدم که مرا نوازش فرمودند و وعده استجابت دادند.
بعد هم به زودي آنچه را خواسته بودم و در خواب وعده داده بودند، به من مرحمت فرمودند. [1] .
پاورقي
[1] ج 2، ص 150، س 30.