بازگشت

تشرف زهري در غيبت صغري


زهري مي گويد: من تلاش فراواني براي زيارت حضرت صاحب الامر (ع) داشتم، اما به اين خواسته نرسيدم.

تا آن که به حضور محمد بن عثمان عمروي - نايب دوم حضرت در غيبت صغري - رفتم و مدتي ايشان را خدمت نمودم.

روزي التماس کردم که مرا به محضرآن حضرت برساند.

قبول نکرد، ولي چون زياد تضرع کردم، فرمود: فردا، اول روز بيا.

روز بعد، اول وقت به نزد او رفتم.

ديدم شخصي آمد که جواني خوشرو و خوشبو درلباس تجار همراه او بود و جنسي با خود داشت.

در اين جا عمروي به آن جوان اشاره کرد، که اين است آن که مي خواهي.

من به حضور آن حضرت رفتم و آنچه خواستم سؤال کردم و جواب شنيدم.

بعدحضرت، به درخانه اي که خيلي مورد توجه نبود، رسيدند و خواستند داخل آن خانه شوند که عمروي گفت: اگر سؤالي داري بپرس، که ديگر او را نخواهي ديد.

رفتم که سؤالي بپرسم، اما حضرت گوش ندادند و داخل خانه شدند و فرمودند: «ملعون است، ملعون است، کسي که نماز مغرب را تا وقتي که ستاره در آسمان زيادشود، تاخير اندازد.

ملعون است، ملعون است، کسي که نماز صبح را تا وقتي که ستاره ها غايب شوند، تاخير اندازد». [1] .


پاورقي

[1] ج 2، ص 13، س 38.