بازگشت

مکاشفه شيخ حر عاملي


شيخ حر عاملي (ره) فرمود: ده ساله بودم و به مرض سختي مبتلا شدم، به طوري که دوستان و آشنايان جمع شده وگريه مي کردند و آماده عزاداري براي من شدند.

آنها يقين داشتند که همان شب خواهم مرد.

همان شب در عالم بين خواب و بيداري (مکاشفه) پيامبر و دوازده امام (ع) را زيارت کردم بر ايشان سلام کردم و با يک يک آنها مصافحه نمودم.

بين من و امام صادق (ع) سخني گذشت، که در ذهنم نماند، جز آن که حضرت در حق من دعا کردند.

بعد برحضرت صاحب الزمان (ع) سلام کردم و با ايشان مصافحه نمودم و گريستم و عرضه داشتم: مولاي من، مي ترسم که در اين مرض بميرم و اهداف علمي و عملي خود رابدست نياورده باشم.

فرمودند: نترس، زيرا تو در اين مرض نخواهي مرد، بلکه خداوند متعال تو را شفامي دهد و عمري طولاني خواهي داشت.

آنگاه قدحي را که در دست مبارکشان بود به دست من دادند.

از آن آشاميدم و در همان لحظه شفا يافتم و مرض، کاملا از من رفع شد و در بستر خود نشستم.

خانواده و بستگان از اين حالت من تعجب کردند! اما آنهارا تا چند روز به آنچه ديده بودم، اطلاع ندادم. [1] .


پاورقي

[1] ج 2، ص 165، س 31.