بازگشت

قامت رعناي امام غائب


شابّ مربوع؛ [1] .

جواني متوسط.

شابُّ مربوع القامة؛ [2] .

جواني با قدّ متوسط.

رجلاً ربعة؛ [3] .

مردي متوسط.

لا بالطويل الشامخ ولا بالقصير اللاصق ممدود القامة؛ [4] .

نه بسيار بلند و نه بسيار کوتاه، با قامتي کشيده.

لم أر قط في... اعتدال قامته؛ [5] .

هرگز، در معتدل بودن قامت، مانند او را نديدم.

الجسم جسمٌ إسرائيلي؛ [6] .

بدن، مانند بدن فرزندان حضرت يعقوب است.

جسمه جسم إسرائيلي؛ [7] .

جسم ش مانند جسم بني اسراييل است.

کأنّه من رجال بني اسرائيل؛ [8] .

مثل اين که از مردان بني اسراييل است.

قليل اللحم؛ [9] .

کم گوشت.

ضربٌ من الرجال؛ [10] .

باريک اندام.

قوياً في بدنه؛ [11] .

بدني قوّي.

در وصف قامت رعناي حضرت نيز، دو دسته روايات وارد شده است: گروه نخست، رواياتي است که قد حضرت ولي عصر، عجّل الله تعالي فرجه، را بيان مي کند، و گروه دوم، رواياتي است که بدن و اندام مبارک امام غائب عليه السلام را تبيين مي کند.

از روايات گروه نخست، معلوم مي شود که قد حضرت اش، متوسّط است. المربوع، يعني: «الذي ليس بطويل ولاقصير». [12] ربعة، يعني: «مربوع الخلق لابالطويل ولابالقصير» [13] ، نه خيلي بلند قامت اند (الشامخ: العالي المرتفع) [14] و نه بسيار کوتاه قد (لصق و لزق و هي أقبحها إلاّ في أشياء نصفها في حدودها). [15] به خاطر شباهت امام به جدّ بزرگوارشان نبي گرامي اسلام صلي الله عليه وآله، در مورد قد ايشان نيز اين تعابير وارد شده است. [16] .

گروه دوم روايات، بيان مي کند که اندام حضرت، شبيه اندام فرزندان حضرت يعقوب است و وجه تشبيه را معمولاً بلندي قد و بزرگي جسم نقل مي کند [17] امّا چنان که صاحب العطر الوردي مي آورد، [18] تفسير به بلند قد بودن با مربوع و متوسّط بودن قامت، تناسب ندارد، بلکه وجه مناسب، نحافت و باريکي اندام است، چنان که در تعبيرات بعدي تصريح شده که «قليل اللحم است» و معناي «ضرب من الرجال» نيز همين است. چنان که ابن اثير مي گويد: «ضرب من الرجال: أي خفيف اللحم ممشوق مستدق؛ [19] خوش قامت و باريک اندام و بدني ورزيده که گوشت اضافي و لخت ندارد.». در مورد پيامبر هم آمده: «ضرب اللحم بين الرجال». [20] .

البته، اين ورزيده بودن، از اين که مي فرمايد: «قويٌّ في بدنه» نيز معلوم مي گردد.



طوبي زقامت تو نيارد که دم زند

زين قصّه بگذرم که سخن مي شود بلند




پاورقي

[1] الارشاد، ج 2، ص 382.

[2] بحارالأنوار، ج 51، ص 44 (از الفصول المهمة، ابن صباغ. کلام خود ابن صباغ است).

[3] دلائل الإمامة، ص 300 (ملاقات).

[4] کمال الدين، ج 2، ص 468 (م: ج 2، ص 212) [ملاقات ].

[5] الغيبة، طوسي، ص 255 (ملاقات).

[6] دلائل الإمامة، ص 233.

[7] کشف الغمة، ج 2، ص 469 (از اربعون حديثاً، ابي نعيم).

[8] الملاحم والفتن، ص 142 (از فتن سليلي).

[9] الغيبة، طوسي، ص 274.

[10] الملاحم و الفتن، ص 73 (از نعيم).

[11] کمال الدين، ج 2، ص 376.

[12] لسان العرب، ج 8، ص 107.

[13] لسان العرب، ج 8، ص 107.

[14] لسان العرب، ج 3، ص 30.

[15] لسان العرب، ج 10، ص 329.

[16] بحارالأنوار، ج 16، ص 42؛ الغارات، ج 1، ص 96 (مراجعه شود).

[17] بحارالأنوار، ج 51، ص 85؛ معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 1، ص 130 (مراجعه شود).

[18] العطر الوردي، ص 48، (نقل از الإمام المهدي عند أهل السنّة، ص 504).

[19] النهاية، ج 3، ص 78.

[20] بحارالأنوار، ج 16، ص 180 - 185.