بازگشت

مقدمه


بي شک، شناخت امام و حجت هر زمان، ارزش حياتي دارد. اين شناخت، ابعاد گوناگوني دارد. يکي از گونه هاي شناخت، مربوط به شکل ظاهري حضرت عليه السلام است.

نوشتار حاضر، با کاوش در روايات فراوان و دسته بندي آن ها، چهره ي حضرت را نمايانده است.

«يا بُنَيَّ اذْهَبُوا فَتَحسَّسوا من يوسفَ وأخيه ولاتَيْأسوُا مِن رَوحِ الله إِنَّهُ لايَيْأَسُ من رَوحِ الله إلاّ القومُ الکافرون» [1] .

بي شک، شناخت امام و حجّت هر زمان، داراي اهمّيّت و ارزش فراواني است. اين اهمّيّت، به قدري است که نشناختن امام، مساوي با بي ديني و جهالت است. نبي گرامي اسلام صلي الله عليه وآله از آغاز رسالت خويش، اهمّيّت معرفت به امام هر عصر را بيان فرمود. ايشان، در حديثي که فريقين نقل کرده اند، فرموده است:

مَنْ ماتَ و لمْ يعرفْ إمامَ زمانِهِ مات ميتةً جاهليةً؛ [2] .

کسي که بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است.

از سوي پيامبر و ائمه ي اطهارعليهم السلام به تناسب عقل و فهم مردم، دستورها و روش هاي مختلفي براي شناخت امام عليهم السلام رسيده است. بعضي از براهين، عقلي، و برخي، استدلال هاي قرآني و روايي است. همه ي اين راه و روش ها، احتياج به علم و آگاهي و بلکه براي تشخيص صحيح، احتياج به تخصّص در آن رشته ها دارد، در حالي که امام، امام همه ي اقشار جامعه است و طبيعتاً، عدّه ي زيادي از افراد جامعه، قدرت استفاده از اين روش ها را ندارند، لذا براي آن که آنان نيز بتوانند امام خود را بشناسند، راهي ساده نيز بيان شده است. آن راه ساده، استفاده از علائم ظاهري و حسّي است.

البته، اين نشانه ها، در امام دوازدهم عليه السلام از اهمّيّت مخصوصي برخوردار است؛ زيرا، در باره ي ائمه ي پيشين، امام قبلي، امام بعد را براي مردم معرفي مي کرد و نشان مي داد، امّا در زمان حضرت ولي عصر، عجل الله فرجه، امام قبل از ايشان، در قيد حيات نيستند تا ايشان را معرفي و تأييد کنند. شايد سرّ اين که به اين حدّ، از نشانه هاي ايشان، در روايات ذکر شده، همين باشد تا مردم، در زمان غيبت - که زمان حيرت است و فضا، براي مدّعيان دروغين امامت و مهدويّت باز است - بتوانند با تمسّک به روايات اهل بيت عليهم السلام راه خود را به روشني بپيمايند.

خلاصه براي بيان اهمّيّت بحث از صفات ظاهري امام عصر، عجل الله تعالي فرجه، مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:

1- راهي روشن براي عموم مردم است تا امام زمان خود را بشناسند.

2- وقتي استدلال هاي عقلي و نقلي، به جايي نرسد، فصل الخطابي قاطع است.

3- دليلي واضح براي رسوا کردن مدّعيان دروغين مهدويّت است.

4- برهاني آشکار بر اثبات مهدويّت شخصي و ردّ مهدويّت نوعي (در هر زماني، مهدي اي هست) است.

5- مدرکي محکم بر اثبات مهدويّت عيني و ردّ مهدويت معنوي (مهدي ساخته ي ذهني در اثر فشارهاي جامعه) است.

6- روشي مؤثّر براي محسوس کردن وجود نازنين امام و ايجاد تعلّق خاطر براي عاشقان و پويندگان راه حضرت اش است.

امام حسن عليه السلام به هند بن ابي هاله مي فرمايد:

أنا اشتهي أنْ تصفَ لي منه [رسول الله] شيئاً لَعَلّي أتعلق به؛ [3] .

دوست دارم براي من، پيامبر را مقداري توصيف کني تا شايد تعلّق خاطري بيابم.

يکي از موارد قابل توجّه در مورد اين نشانه ها، اين است که با اين که روايات، از طريق فريقين و از چندين امام نقل شده، ولي هيچ گونه تضاد و تنافي ميان روايات نيست و همه، فرد واحدي را معرفي مي کنند.


پاورقي

[1] يوسف: 87.

[2] الصوارم المحرقة، ص 263.

[3] معاني الأخبار، 79.