بازگشت

چگونگي دريافت توقيعات از امام عصر


يکي از مباحث اساسي درباره کيفيت صدور توقيعات، نحوه تماس سفير با «ناحيه مقدسه» و تحويل نامه ها و نحوه دريافت پاسخ آنها است. البته اسلوب و کيفيت عرضه سؤالات و نامه ها به وسيله سفيران بر امام عصر (ع)، مجمل است و روايات نيز افق روشني در اين زمينه، باز نمي کند. [1] شواهدي حاکي از آن است که سفيران عصر غيبت صغري، ملاقات هاي حضوري با امام عصر (ع) داشته اند؛ مثلاً هنگامي که از سفير اوّل، درباره ملاقاتش با حضرت حُجّت (ع) سؤال مي شود، وي در سخناني همراه با گريه، مي گويد: بله او را ديده ام؛ در حالي که وصف وي چنين است.... [2] شبيه اين سؤال از سفير دوّم مي شود، و او نيز به همين شکل پاسخ مي گويد. [3] در موردي ديگر، پاسخ مي دهد: «بله، آخرين عهد من با وي، در کنار بيت الله الحرام بود؛ در حالي که به خداوند عرضه مي داشت: خداوندا! آنچه که به من وعده داده اي، منجّز فرما». [4] به طور قطع، سفير سوم و چهارم نيز توفيق ملاقات با شخص حضرت حجّت (ع) را به کرّات داشته اند. به عنوان مؤيدي بر اين سخن، مي توان به روايت شيخ طوسي اشاره کرد که نشانگر صدور توقيع مربوط به لعن «شلمغاني» به وسيله «ابن روح» است؛ در حالي که وي در زندان مقتدر عباسي به سر مي برد! [5] محتمل ترين وجه آن است که امام، شخصاً و به اعجاز، اين توقيع را در زندان به وي رسانده باشد.

بدين ترتيب، شيوه طبيعي آن است که خود سفيران به طور سرّي و مخفيانه، با امام (ع) ملاقات و نامه هاي حاوي سؤالات را بر حضرتش عرضه کرده باشند. برخي از محققان، [6] براي اين سخن، به دو مرجّح تمسّک کرده اند:

1. غالباً پاسخ سؤالات، با قدري تأخير عرضه مي شد، که نشان از حرکتي طبيعي در عرضه سؤال بر امام (ع) و اخذ جواب دارد؛ و اگر در تمام موارد، صدور توقيعات همراه با اعجاز بود، تأخير حاصل نمي شد.

2. برخي شواهد، حاکي از آن است که سفيران، بعضي مسائل عقيدتي و ديني را از خود امام (ع) شنيده و به ديگران عرضه مي کردند. به عنوان نمونه، مي توان به سخن «حسين بن روح» به يکي از شيعيان اشاره کرد - که درباره سخنان «ابن روح» و اين که از جانب خود او است يا از جانب حضرت حجت (ع)، ترديد داشت - «ابن روح» در پاسخ فرمود: «اگر از آسمان سقوط کنم و پرندگان مرا بدرند و يا باد مرا به مکان دوردستي پرتاب کند، نزد من محبوب تر از آن است که از جانب خود سخن گويم. اين که گفتم، از اصل، و شنيده شده از حجّت (ع) است». [7] .


پاورقي

[1] ر.ک: تاريخ الغيبة الصغري، ص 440.

[2] کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 215.

[3] همان، ص 219.

[4] همان، ص 221.

[5] همان، ص 187.

[6] تاريخ الغيبة الصغري، ص 443.

[7] کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 199.