بازگشت

خرق عادت در صدور توقيعات


البته در مواردي نيز، ابزار خرق عادت، به ميان آمده و پاسخ ها در مدت بسيار کوتاهي عرضه مي شد. به عنوان نمونه، در جريان صدور توقيع در لعن «شلمغاني»، تعبير روايت چنين است: «خرج علي يدالشيخ ابي القاسم الحسين بن روح رضي الله عنه في ذي الحجة سنة اثني عشرة و ثلاثمأة في ابن ابي العزاقر والمداد رطبٌ لم يجفّ»! [1] که حاکي از سرعت صدور توقيع و اعلام آن به شيعيان، حتي قبل از خشک شدن جوهر، و نيز حاکي از ارتباط وثيق و تنگاتنگ سفير با ناحيه مقدسه است. در مواردي نيز به محض خطور پرسش به ذهن سؤال کننده، پاسخ متناسب با آن بر صفحه توقيع نقش مي بست! به عنوان نمونه، مي توان به روايت صدوق از «ابوالحسين اسدي» اشاره کرد که در توقيع صادر شده براي وي آمده بود: «لعنة الله والملائکة والناس اجمعين علي من استحلّ من مالنا درهماً». در اين هنگام، وي با خود گفت: اين لعن مربوط به هر کسي است که حرامي را حلال بشمارد؛ پس در اين زمينه چه امتيازي براي حضرت حجّت (ع) بر ديگران است؟! و وقتي مجدّداً به توقيع نظر کرد، عبارت توقيع را بدين صورت تغيير يافته ديد: «لعنة الله والملائکة والناس اجمعين علي من اکل من ما لنا درهماً حراماً». [2] .

در مواردي، برخي از وکيلان به امر امام (ع)، سؤالات را در کاغذي نوشته و زير سجّاده مي نهادند. پس از ساعتي، به ورقه سؤال مراجعه کرده، پاسخ ها را بر روي آن ثبت شده مي يافتند؛ نظير آنچه درباره «محمدبن فرج» رخ داد. وي وکيل الوکلاي امام هادي (ع) بود و امام به وي فرموده بود: که براي اخذ پاسخ سؤالاتش، به طريق ياد شده عمل کند. [3] .

رابطه توقيعات با اعجاز ناحيه مقدسه، گاه به نحو ديگري بروز مي کرد. در يک مورد، «حسن بن علي وجناء»، براي اثبات صدق دعوي سفارت «حسين بن روح»، به «محمدبن فضل موصلي» - که منکر اين امر بود - پيشنهاد مي کند با قلم بي دوات، سؤالاتي را روي کاغذ نوشته و به «ابن روح» دهند تا پاسخ دهد. آنان اين کار را انجام مي دهند، و تا پس از نماز ظهر صبر مي کنند. پس از اين مدت جواب آماده مي شود؛ با کمال شگفتي جواب ها را دقيقاً مطابق آن سؤالاتي که در ذهن داشتند، مي يابند! [4] در موردي ديگر، «ابوغالب زراري» براي عرضه مشکلش به پيشگاه «ناحيه مقدسه»، به خانه «ابن روح» مراجعه مي کند و به امر دستيارش، نامش را روي کاغذي مي نويسد. پس از بازگشت، توقيعي بر وي عرضه مي شود که در آن، ضمن اشاره به مشکل او، بشارت به رفع آن آمده بود! [5] .


پاورقي

[1] کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 252.

[2] کمال الدين و تمام النعمة، ص 522، ح 51؛ الاحتجاج، ابومنصور طبرسي، با تصحيح و تعليق سيد محمد باقر موسوي خرسان، مشهد، نشر مرتضي، 1403 ه، ص 480.

[3] کشف الغمه، علي بن عيسي اربَلي، قم، نشر ادب الحوزه، 1364 ش، ج 3، ص 261.

[4] کتاب الغيبة، شيخ طوسي، صص 192 - 193.

[5] همان، ص 184؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 479- 480، ح 20.