بازگشت

چگونگي تحويل توقيعات به وکلا و شيعيان


پرسشي که در اين جا مطرح است آن که، پس از صدور توقيعات، چگونگي تحويل آنها به وکيلان و سپس شيعيان مقيم در ناحيه هاي دوردست، چگونه بوده است؟ گرچه در برخي از روايات، تصريح شده که پيک هاي مخصوصي، حامل پيام ها و توقيعات «ناحيه مقدسه» به نواحي دور دست بوده اند؛ ولي روايات ديگر در اين باره سکوت کرده و به اجمال گذشته اند. به عنوان نمونه، توقيعات بسياري به دست «ابوالحسين اسدي» - که از باب هاي معروف عصر غيبت صغري و وکيل الوکلاي منطقه ري و نواحي شرقي ايران بود - صادر شده است. [1] با توجّه به بعد مسافت بين ري، بغداد و سامراء، اين سؤال مطرح مي شود که آيا پيک ها و وسايطي، حامل توقيعات براي وي بوده اند و يا آن که خرق عادت و اعجازي، در ميان بوده است؟ البته تا زماني که دليلي براي اعجاز نبود، بايد اصل را بر روال طبيعي امور نهاد؛ ولي در مورد «قاسم بن علاء» - که وکيل ناحيه آذربايجان بوده و توقيعات متعددي نيز به دست وي صادر شده - روايت شيخ طوسي نشانگر وجود پيک مخصوصي است که واسطه و رابط بين عراق و مناطقي از ايران (همچون آذربايجان) بوده است. [2] .

بنابراين، مي توان اين نقل را قرينه و شاهدي، دالّ بر وجود پيک ها و وسايط در ايصال و تحويل توقيعات به ساير نواحي دوردست دانست؛ چنان که روايت «ابوالاديان» - که حاکي از ارسال وي به مدائن از سوي امام عسکري (ع) براي تحويل نامه هايي به شيعيان اين منطقه، در اواخر عمر شريف حضرت است - از ديگر مؤيدات اين سخن مي باشد. [3] البته در مواردي که شيعيان يا وکيلان، مستقيماً سؤالات خود را در بغداد، بر سفير عرضه مي نمودند، توقيعات را مستقيماً از سفير و يا با يک واسطه، از دستيار او دريافت مي کردند. توقيعات، گاهي به طور خصوصي، صادر و خطاب به اشخاص معيني بود که سؤال يا درخواستي عرضه مي کردند؛ [4] و گاه شکل عمومي داشت، که در اين موارد، سفير و دستياران وي موظف بودند آن را بر شيعيان نواحي مختلف عرضه کنند. در اين موارد بود که توقيع به وسيله افراد مختلف استنساخ مي شد. البته در مورد اوّل نيز گاه از سوي افراد علاقه مند، استنساخ صورت مي گرفت؛ از نمونه هاي توقيعات عمومي، مي توان به توقيعات صادر شده در لعن و طرد برخي از وکيلان خائن و مدّعيان دروغين بابيّت (همچون «شلمغاني» و غير او) اشاره کرد. [5] .


پاورقي

[1] ر.ک: کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 257؛ تعبير شيخ طوسي درباره «ابوالحسين اسدي» و برخي ديگر، همچون «احمد بن اسحاق» و «ابراهيم بن محمد همداني» و «احمد بن حمزة بن يسع» چنين است: «و قد کان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات تردُ عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل...».

[2] همان، ص 189؛ در نقل شيخ طوسي درباره «قاسم بن علاء» آمده که: توقيعات ناحيه مقدسه به طور مستمر در عصر سفير دوّم و سوّم براي وي ارسال مي شد؛ ولي هنگامي که به مدت دو ماه ارسال توقيعات قطع شد، اين امر موجب بروز نگراني در «قاسم بن علاء» گشت که ناگاه خبر آوردند «فيج العراق» رسيد! و اين واژه، اصطلاحي بود که بر پيک اعزامي از سوي ناحيه مقدسه اطلاق مي شد؛ و به گفته علامه مجلسي، «فيج» معرّب «پيک» است و به معني قاصد و بريد؛ بحارالانوار، ج 51، ص 303.

[3] کمال الدين و تمام النعمة: ص 475، ح 25.

[4] نمونه هاي متعددي از اين نوع توقيعات در دست است که در ضمن بحث از مضامين توقيعات، به برخي از آنها اشاره خواهد شد.

[5] به عنوان نمونه، ر.ک: کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 187؛ اصرار ناحيه مقدسه بر اظهار توقيع مشتمل بر لعن «شلمغاني»، به حدّي بود که علي رغم درخواست «ابن روح» مبني بر تأخير در اظهار آن به خاطر محبوس بودن ابن روح، ناحيه مقدسه همچنان به اظهار آن تأکيد ورزيده، و از جهت خطرات احتمالي نيز به ابن روح اطمينان خاطر داده بود! و همين طور مي توان به توقيع عمومي صادر شده از ناحيه امام هادي (ع) در لعن و طرد «فارس بن حاتم قزويني» اشاره نمود؛ رجال کشي، ص 526، ح 1007 و 1008.