مقدمه
از مهم ترين وظايف و مسؤوليت هاي «نائبان چهارگانه» در عصر «غيبت صغري»، دريافت و تحويل نامه هاي شيعيان، به امام عصر (ع) و متقابلاً پاسخ آنها به شيعيان بود. البتّه در عصرهاي پيش از «غيبت صغري» نيز يکي از مهم ترين راه ها براي ارتباط شيعيان با امامان معصوم (ع)، نامه ها و مکتوبات بود. به عنوان نمونه، «عبدالرحمان بن حجّاج»، وکيل امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) در عراق، به علت رفت و آمدي که بين عراق و مدينه داشت، گاهي به عنوان رابط، بين برخي از وکيلان - همچون «علي بن يقطين» - با امام کاظم (ع) ايفاي نقش مي کرد.
در يک مورد، علي بن يقطين ضمن دادن نامه اي، از وي خواست که آن را به امام کاظم (ع) در مدينه برساند. [1] در موردي ديگر، علي بن يقطين از دوتن به نام هاي «اسماعيل بن سلام» و «ابن حميد»، براي رساندن نامه هاي شيعيان عراق به امام کاظم (ع) بَهره برد. [2] البته شيوه «ارتباط مکاتبه اي»، در موارد بسياري به عنوان ابزاري مطمئن، براي ارتباط ائمه (ع) با نمايندگان شان و بالعکس، پيش از عصر غيبت صغري مورد بهره برداري بود. نمونه يادشده درباره «علي بن يقطين»، نامه «عبدالله بن جندب»، به امام رضا (ع) و پاسخ آن حضرت [3] و... از اين مقوله است. [4] اين روش ارتباطي، در مواقعي که ائمه هدي (ع) در حبس يا تحت نظر بودند، بيشتر کارآيي داشت.
امام کاظم (ع) از زندان، با يکي از وکيلانش به نام «خالد بن نجيح» به طريق مکاتبه، تماس گرفته، او را از نزديکي تاريخ وفاتش مطّلع ساخت؛ هم چنين فرمود که امور خود را جمع بندي کرده و ديگر از کسي چيزي قبول نکند. [5] در موردي ديگر، شخصي به نام «علي بن سويد» به امام کاظم (ع) - که در حبس بود - نامه اي نگاشته، مسائلي را پرسيد و حضرت نيز پاسخ آن را به طور مخفي، از حبس به وي ارسال فرمود. [6] البته حاصل بررسي تعداد مکاتبه هاي امامان (ع)، اين است که مکاتبات امام هادي و امام عسکري عليهما السلام - که در پادگان نظامي، تحت نظارت و کنترل بودند - از تعداد بيشتري برخوردار است. در تأييد اين مطلب مي توان به آمار نامه ها و توقيعات ائمه (ع)، در کتاب «معادن الحکمة في مکاتيب الائمة (ع)» اثر فرزند مرحوم فيض کاشاني (محمد بن محسن، معروف به علم الهدي) به ترتيب زير توجه نمود:
نامه هاي امام علي (ع)، متعدد است؛ و جلد اول اين کتاب بدان اختصاص دارد. اين ناشي از وضعيت و شرايط خاصّ حضرت بود. اما نامه هاي ديگر ائمه (ع)، به ترتيب 7، 8، 3، 2، 18، 9، 15، 5، 19، 21 و 22 است. بدين ترتيب تعداد نامه هاي عسکريّين عليهما السلام در اين کتاب، 19 و 21 عدد است. البته موارد متعدد ديگري نيز - غير از آنچه در اين کتاب آمده - در منابع مختلف به چشم مي خورد. گفتني است تعداد نامه هاي امام رضا (ع) (15 عدد) نيز ناشي از وضعيت خاص آن حضرت است که به تبع انتقال به مرو و مسأله ولايتعهدي پيش آمد. تعداد نامه هاي امام کاظم (ع) (9 عدد) نيز به علت محبوس بودن آن حضرت و شرايط سخت زندان است. البته با اين وجود، همان گونه که اشاره شد، آن حضرت مکاتباتي از زندان، با برخي از اصحاب و وکيلانش داشته است.
علاوه بر کتاب ياد شده، منابع ديگري نيز به نقل و معرفي توقيعات پرداخته اند؛ همچون: کمال الدين و تمام النعمة از شيخ صدوق؛ کتاب الغيبة از شيخ طوسي؛ الاحتجاج از طبرسي؛ کلمة الامام المهدي (ع) از شهيد سيد حسن شيرازي؛ الزام الناصب از علي يزدي حائري؛ توقيعات مقدسه از جعفر وجداني؛ مجموعه سخنان و توقيعات و ادعيه حضرت بقية اللّه، از خادمي شيرازي؛ توقيعات خارج شده از سوي ناحيه مقدّسه از مولي محمدباقر مجلسي و «توقيع الامام العسکري (ع) که همراه با وصاياي پيامبر (ص) به امام علي (ع)، به وسيله سيد حسن نياز طباطبايي منتشر شده است. گذشته از آن که، منابع و جوامع روايي همچون بحارالانوار، وسائل الشيعه، وافي و مستدرک الوسائل نيز مشتمل بر توقيعات و مکاتيب امامان معصوم (ع) مي باشند.
بيشترين تعداد مکاتبه ها و توقيعات، مربوط به عصر، غيبت صغري است. دليل کثرت توقيعات و مکاتبه ها در اين عصر، آن است که به علّت غيبت امام (ع)، روش ذکر شده، بهترين روش ارتباط شيعيان با امام (ع) به واسطه وکيلان و سفيران آن جناب بود. عنوان رايجي که درباره مکاتبه هاي امام دوازدهم (ع) و همين طور، مواردي از مکاتبه هاي امامان اخير شيعه، در منابع روايي به کار رفته است؛ عنوان «توقيع» و «توقيعات» است. با توجّه به اهميت مسأله توقيعات در عصر غيبت صغري، و نقش مهم و اساسي نائبان چهارگانه و ديگر نمايندگان حضرت حجت (ع) در انتقال توقيعات از ساحت قدس امام (ع) به دست شيعيان، در اين نوشتار به بررسي ابعاد مختلف اين مقوله، خواهيم پرداخت.
پاورقي
[1] رجال کشي، تصحيح حسن مصطفوي، مشهد، 1348 ش، ص 431، ح 807 و 808.
[2] همان، ص 436، ح 821.
[3] معادن الحکمة، محمدبن محسن فيض کاشاني، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ج 2، صص 145-147، ح 135 و ص 172، ح 141.
[4] همچون نامه امام رضا (ع) به «محمدبن سنان» در پاسخ به نامه وي؛ همان، ج 2، ص 150، ح 136 از علل الشرايع، ص 279، ص طبع قم؛ و نامه امام جواد (ع) به «ابوعلي احمدبن حمّاد مروزي» در پاسخ به نامه مفصّل وي؛ همان، ج 2، ص 199، ح 152 و نامه امام جواد (ع) به علي بن مهزيار اهوازي و مدح او؛ همان، ج 2، ص 200، ح 156، از کتاب الغيبة، شيخ طوسي، بيروت، دارالکتاب الاسلامي، 1412 ق، ص 211؛ و نامه امام هادي (ع) به «علي بن بلال»؛ معادن الحکمة، ج 2، ص 235، ح 158 از توحيد صدوق، ص 459؛ و نامه امام هادي (ع) به «علي بن عمرو قزويني» درباره «فارس بن حاتم قزويني»؛ همان، ج 2، ص 230، ح 162؛ و نامه امام هادي (ع) به «محمدبن فرج» و هشدار به وي به جهت خطر دستگيري؛ همان، ج 2، ص 244، ح 168-170 از کافي، ج 1، ص 500؛ و نامه امام عسکري (ع) به «اسحاق بن اسماعيل نيشابوري» و جمعي ديگر از وکيلان؛ معادن الحکمة، ج 2، ص 266، ح 191 از رجال کشي، ص 575، ح 1088؛ و نامه هاي امام عسکري (ع) به عثمان بن سعيد عمري؛ مناقب آل ابي طالب، محمد بن شهر آشوب سروي مازندراني، بيروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 4، صص 427 و 428.
[5] الخرائج و الجرائح، ابوالحسن سعيد بن هبةالله، قطب الدين راوندي، به تحقيق مؤسسة الامام المهدي (ع)، قم، 1409 ق، ج 2، ص 715.
[6] معادن الحکمة، ج 2، صص 137 - 140 از رجال کشي، ص 283 و روضه کافي، صص 124 - 126.