ارتباط متشابه با اصطلاح قرآني وجوه
يکي از بحثهايي که از ديرباز شاخهاي از علوم قرآني به شمار ميآيد، بحث وجوه و نظاير است؛ فن وجوه، مربوط به الفاظي است که در جاهاي گوناگون قرآن به معاني مختلف بهکار ميرود.
البته در تفسير دو واژه وجوه و نظاير اختلاف شده [1] که چندان به بحث ما مربوط نيست.
قديميترين کتاب موجود در اين فن از مقاتل بن سليمان بلخي (م 150) ميباشد که به نام الاشباه والنظائر في القرآن الکريم با تحقيق دکتر عبداللّه محمود شحاته به چاپ رسيده است. [2] .
در اينجا مجال توضيح کامل بحث وجوه نيست، تنها اشاره ميکنيم که بسياري از معاني گوناگوني که براي واژهها ذکر شده، از دقت کافي برخوردار نيست، بلکه در واقع الفاظ در معاني جامعي به کار رفتهاند که معاني مختلفي را در بر ميگيرد، در برخي موارد نيز خصوصيات معاني از قراين ديگري غير از لفظ مورد نظر استفاده ميشود، به عبارت ديگر استفاده معناي خاص از باب تعدّد دالّ و مدلول است.
مقايسه وجوهي که در تفسير نعماني براي الفاظ ذکر شده با کتاب مقاتل نشان ميدهد که تفسير نعماني کاملاً مستقل ميباشد؛ مثلاً نعماني براي خلق چهار وجه ذکر کرده است: خلق اختراع، خلق استحاله، خلق تقدير، خلق تغيير. [3] مقاتل بن سليمان هفت وجه براي خلق ذکر کرده [4] که تنها يکي از آنها با کلام نعماني سازگار است. (وي يکي از معاني خلق را الخلق في الدنيا دانسته که با خلق اختراع هماهنگ است.)
نعماني درباره واژه وحي، هفت وجه آورده است: 1. وحي النبوه والرساله، 2. وحي الالهام، 3. وحي الاشاره، 4. وحي التقدير، 5. وحي الامر، 6. وحي الکذب، 7. وحي الخبر. [5] .
مقاتل براي اين واژه پنج معنا آورده است که سه معناي آن با معاني نعماني يکسان است (اول و دوم و پنجم) و دو معناي ديگر متفاوت است: کتاب و قول. [6] .
تنها در موارد واژه قضاء، تفسير نعماني و کتاب مقاتل، وجوه يکساني ارايه دادهاند [7] که البته در تعابير اين دو تفاوتهايي ديده ميشود.
بنابراين، هيچ گونه ارتباط ويژهاي ميان تفسير نعماني و کتاب مقاتل در بحث وجوه قابل اثبات نيست.
کتابي که با تفسير نعماني ارتباط تنگاتنگي دارد، تفسير قمي است. تفسير قمي که براي بحث محکم و متشابه اهميت ويژهاي قايل است و بارها در ذيل آيات به محکم بودن آنها اشاره ميکند [8] و چه بسا به تبيين وجوه مختلف يک واژه پرداخته است. وجوه ذکر شده در تفسير قمي، غالباً همان وجوه تفسير نعماني است؛ مثلاً در تفسير نعماني پنج وجه براي فتنه ذکر شده: اختبار [9] ، کفر، عذاب، محبت مال و ولد، مرض [10] که به جز وجه اخير، بقيه وجوه در مقدمه تفسير قمي براي اين واژه ذکر شده است. [11] در تفسير نعماني امت را بر پنج قسم دانسته [12] که همين پنج قسم به همراه سه قسم ديگر در تفسير قمي آمده است. [13] .
بي ترديد بين تفسير نعماني و تفسير قمي ارتباطي ويژه وجود داشته که به نظر ميآيد يکي از ديگري يا هر دو از منبع مشترک ديگري اخذ و اقتباس نمودهاند.
پاورقي
[1] ر.ک:مقدمه وجوه القران، نگارش اسماعيل بن احمد حيري نيشابوري تحقيق دکتر نجف عرشي، مشهد بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1422، صص 33 - 35.
[2] در مقدمه کتاب پيشين، صص 36 - 39، فهرست کساني که در اين فن کتاب نوشتهاند (خواه کتاب آنها به دست ما رسيده باشد يا نرسيده باشد) ارائه شده است.
[3] بحارالانوار، ج 93، ص 17.
[4] الاشباه والنظائر، ح 124، ص 261.
[5] بحارالانوار، ج 93، ص 16.
[6] الاشباه والنظائر، ح 55، ص 168.
[7] بحارالانوار، ج 93، ص 18 - 20؛ الاشباه و النظائر، ح 152، ص 294.
[8] تفسير قمي، ج 1، صص 106 و 129 و 133 و 142 و 145 و 159 و 163 و 168 و 190 و 194 و 195 و 203 و 204 (دو بار)، 208 و 219 (دو بار)، 221 و 223 و 226 و 227 و 239 و 240 و 283 و 301 و 309 و 311 و 312 و 313 و 320 و 321 و 359 و 363 و 367 و 384 و 385 و 387، ج 2، صص 17 و 19 و 21 (دو بار)، 37 و 212 (دو بار)، 223 و 288 و 350.
[9] البته اين عنوان از تفسير نعماني افتاده، چنانچه خواهد آمد.
[10] بحارالانوار، ج 93، ص 17.
[11] تفسير قمي، ج 1، ص 7؛ در ص 175 و ج 2، صص 70، 111 و 341 معناي اختبار و در ج 1، ص 277، معناي کفر و در ج 2، ص 223، معناي عذاب و درج 2، ص 372، معناي حب تکرار شده است. در ج 1، ص 195 فتنه به معناي عذاب و درج 2، ص 372 معناي حب تکرار شده است. درج 1، ص 195، فتنه را به معناي کذب و در ج 2، ص 110 به معناي بليه تفسير کرده است.
[12] بحارالانوار، ج 93، صص 22 و 23.
[13] سه معناي ديگر تفسير قمي چنين است: امت محمد، الخلق کله و نيز تفسير امت معدوده به اصحاب قائم (و نيز ر.ک: ج 1، ص 323، ج 2، ص 205)، در ج 1، ص 62 امت به ائمه و در ج 1، صص 70، 310، 337 و 389، ج 2، ص 282، امت به مذهب و در ج 1، ص 345 امت به حين، و در ج 1، ص 321 امت به خروج القائم تفسير شده است.