بازگشت

نکاتي بر گرفته از آيه


1. ظاهر آيه ياد شده، اين است که تقسيم آيات قران به محکم و متشابه، تقسيمي فراگير بوده، هيچ آيه‌اي از اين دو دسته بيرون نيست.

2. اين آيه، آيات محکم را ام الکتاب مي‌خواند. معناي حقيقي امّ، ظاهراً مادر مي‌باشد [1] و اطلاق آن به آيات محکم گويا از اين روست که آيات محکم پناهگاه و مرجع ساير آيات قرآني بوده؛ هم‌چنان که فرزندان به سوي مادر خويش رفته و از آبشخور وي سيراب مي‌شوند، آيات متشابه نيز به آيات محکم بازگشته، در پناه آن‌ها معنا مي‌يابند.

البته اين نکته بر جاي مي‌ماند که آيا آيات متشابه، به تنهايي و بدون کمک گرفتن از قرينه‌هاي خارجي مي‌تواند به آيات محکم بازگردد، يا براي ارجاع متشابه به محکم نيازمند مراجعه به قرينه‌هايي هم‌چون احاديث پيامبر و اوصياي وي - صلوات اللّه عليهم - به عنوان مرجع تفسير آيات مي‌باشد؟ از اين آيه پاسخ صريحي به اين سؤ‌ال استفاده نمي‌شود، البته اگر راسخون در علم را عالمان به تأ‌ويل بدانيم، به طور طبيعي براي تأ‌ويل آيات متشابه بايد به ايشان رجوع کرد.

3. آيات متشابه به دليل تأ‌ويل پذيري دست آويز بيماردلان براي رسيدن به اهداف نارواي خويش مي‌باشد. معناي اصلي تأ‌ويل، بازگرداندن يک شيء از حالت خويش مي‌باشد. اگر آيه معنايي ظاهري داشته باشد، بازگرداندن آيه از اين معنا وتفسير آن به معناي ديگر، از مصاديق تأ‌ويل به شمار مي‌آيد. اگر آيه مجمل بود و دو يا چند معنا در آن احتمال رود، تعيين يک معنا براي آيه مصداق ديگري از تأ‌ويل مي‌باشد، البته اين نکته اهميت دارد که آيا تأ‌ويل هماره در ارتباط الفاظ بامعاني آن‌ها (يعني موارد استعمالي آن‌ها) مي‌باشد، يا تعيين مصداق معاني و ارايهِ تصويري براي مفهوم واژه‌ها، (برتر از آن‌چه از الفاظ استفاده مي‌شود و با مقوله دلالت لفظ بر معنا ارتباط مي‌يابد) هم در حوزه تأ‌ويل جاي مي‌گيرد؟ در اين‌باره بيش‌تر سخن مي‌گوييم.

نکته‌اي که در اين‌جا بر آن تأ‌کيد مي‌ورزيم آن است که ظاهراً، تفسير آيه به معناي ظاهري آن تأ‌ويل خوانده نمي‌شود؛ هر چند قراين قطعي در کار باشد که معناي ظاهري آيه، مراد خداوند سبحان نيست. البته گاه قراين قطعي به اندازه‌اي روشن است که در شکل‌گيري ظهور آيه نقش دارد؛ مثلاً آيات مربوط به صفات الهي که در آن براي حضرت حق «يد» و «وجه»و... اثبات کرده است، با توجه به قرينه قطعي عقلي روشن که بر جسم نبودن پروردگار دلالت دارد، اصلاً ظهور در معناي جسماني ندارد؛ لذا جسم گرايان که به اين آيات تمسک جسته‌اند در واقع معناي خلاف ظاهر آيه را پيروي کرده که در گستره تأ‌ويل جاي مي‌گيرد. بنابراين، آيات بالا مي‌تواند از مصاديق متشابه به شمار آيد.


پاورقي

[1] در بسياري از کتب لغت، يکي از معناي حقيقي «ام» (يا معناي حقيقي منحصر آن)، اصل و پايه اشيا دانسته شده است (به طور نمونه کتاب العين، ج 8، ص 426؛ تهذيب اللغه، ج 15، صص 631 و 633؛ الصحاح، ج 5، ص 1863؛ لسان العرب، ج 12، صص 28 و 31 و 32؛ مجمع‌البحرين، ج 6، ص 9)، ولي بعيد نيست معناي اصلي واژه ام، مادر باشد که با تجريد اين معنا از خصوصيت آن، معناي انتزاعي اساس و پايه براي اين واژه شکل گرفته باشد. روند طبيعي وضع الفاظ اين است که واژگان نوعاً در معاني محسوس و ملموس وضع شده سپس به معاني انتزاعي و نامحسوس گسترش مي‌يابد.