بازگشت

نسبت رساله به سيد مرتضي


در شمار آثار سيد مرتضي در کتب پيشينيان، همچون رجال نجاشي [1] و فهرست شيخ طوسي، [2] و اجازه محمد بن محمد بصروي از سيد مرتضي‌، که فهرست آثار وي در آن درج شده [3] ، و معالم العلماء ابن شهر آشوب، [4] از اين رساله ياد نشده است، تا آنجا که نگارنده برخورد کرده، نخستين کسي که اين رساله را به سيد مرتضي نسبت داده، مرحوم شيخ حر عاملي است که در جاي جاي وسائل [5] و نيز در امل الامل [6] و الفصول المهمه في اصول الائمه [7] اين مطلب را تکرار کرده است.

معاصر ايشان مرحوم علامه مجلسي هم اين مطلب را در مقدمه بحار ذکر کرده‌اند، [8] ولي در متن بحار در هيچ موردي چنين نسبتي نيامده و همه جا اين رساله تفسير نعماني دانسته شده [9] و در نقل کامل رساله هم تنها به کلمه «بروايه النعماني» بسنده شده است. [10] پس از مرحوم صاحب وسائل نسبت اين کتاب در کلمات فقهاء فراوان آمده است، همچون صاحب حدائق در کتاب حدائق [11] و نيز در لؤ‌لوه البحرين، [12] صاحب رياض در رياض، [13] محقّق قمي در غنائم الايام، [14] فاضل نراقي در مستند، [15] صاحب جواهر در جواهر و... [16] .

ظاهراً اين نسبت در کتب اين بزرگان به تبع کتاب وسائل الشيعه که محور فقهاء در نقل روايات بوده صورت گرفته، صاحب حدائق هم در برخي موارد به نقل از وسائل اين مطلب را آورده است. فقهاء اين نسبت را مسلم انگاشته درباره آن تحقيق و بررسي خاصي انجام نداده‌اند.

نگارنده هيچ شاهد قابل اعتنايي براي چنين نسبتي نيافته، ساختار کلي اين تفسير هم که بتَمامِه نقل يک روايت مفصل مي‌باشد، با سبک و سياق آثار سيد مرتضي تفاوت دارد. سيد مرتضي در تمامي آثار خود کاملاً به سبک مستقل و ابداعي مشي نموده، تنها در لابلاي کتاب به نقل روايت پرداخته، اثري که نشاني از انديشه سيد در آن نباشد در ميان آثار وي يافت نمي‌شود. لذا نمي‌توان نسبت کتاب را به سيد مرتضي پذيرفت.

گفتني است که محمد ابوالفضل ابراهيم در مقدمه امالي سيد مرتضي نسبت رساله المحکم و المتشابه را به سيد مرتضي به نقل از ابن شهر آشوب در معالم العلماء آورده است. [17] .

همين مطلب در مقدمه انتصار نگارش رشيد الصفّار تکرار شده و البته در نسبت کتاب به سيد مرتضي مناقشه شده است،

ولي در هيچ يک از دو چاپ معالم العلماء چنين مطلبي در ترجمه سيد مرتضي نيامده، ممکن است منشأ چنين اشتباهي عبارت محدّث بحراني در لؤ‌لؤه البحرين باشد. ايشان پس از ذکر کتب سيد مرتضي مي‌گويد: «هذا ما ذکره ابن شهر آشوب في معالم العلماء و من مؤ‌لفاته ايضاً رساله المحکم و المتشابه و کلّها منقوله من تفسير النعماني» [18] شايد مقدمه نگار فوق با سرعت اين عبارت را ديده و مطلب مربوط به رساله المحکم و المتشابه را منقول از ابن شهر آشوب انگاشته است.

باري، نادرستي انتساب اين کتاب به سيد مرتضي تقريباً مسلم است. حال به چه سبب چنين نسبتي داده شده روشن نيست. تنها نکته‌اي که در اين مورد مي‌توان ذکر کرد اين است که در رياض العلماء به نقل از طبقات النحاه سيوطي از کتابي به نام المحکم در شمار آثار سيد مرتضي ياد مي‌کند [19] ، ولي در متن چاپي کتاب سيوطي، به جاي اين نام واژه «المحکي» بکار رفته [20] و اين واژه تتمهِ نام کتاب سيد مرتضي است به اين عنوان: کتاب النقض علي ابن جنّي في الحکايه و المحکي که در مصادر ديگر رجالي هم به سيد مرتضي نسبت داده شده است. [21] .

البته بعيد هم به نظر مي‌رسد که چنين تصحيفي منشأ چنان نسبتي شده باشد.


پاورقي

[1] رجال نجاشي، ص270 / 708.

[2] فهرست شيخ طوسي، ص288 / 432. در اين کتاب آمده:«له من التصانيف و مسائل البلدان شيء کثير، يشتمل علي ذلک فهرسته المعروف غير اني اذکر اعيان کتبه و کبارها»، آيا مراد از فهرست معروف همان اجازه بصروي است يا اثر ديگري است؟ روشن نيست.

[3] رياض العلماء، ج4، ص34.

[4] معالم العلماء، چاپ نجف، ص69 / 477، چاپ تهران، ص61 / 465.

[5] در وسائل بارها عبارت «علي بن الحسين المرتضي في رساله المحکم و المتشابه نقلاً من تفسير النعماني» تکرار شده است، مثلاً ج1، ص27 / 35، 107 / 263، 300 / 789، 399 / 1042، 483 / 1281 و بيش از چهل مورد در ديگر مجلدّات.

[6] امل الامل ج2، ص184؛ و به نقل از آن در رياض العلماء، ج4، ص47.

[7] الفصول المهمه في اصول الائمه، ج1، ص36 و 345.

[8] بحارالانوار، ج1، ص10.

[9] به عنوان نمونه بحارالانوار، ج5، ص208 / 48. ج6، ص245 / 76، ج7، ص43 / 22 و... البته درج 110، ص114 اين نسبت در ضمن اجازه شيخ حر عاملي به فاضل مشهدي آمده است و به احتمال زياد مرحوم مجلسي هم به تبع صاحب وسائل چنين نسبتي را در مقدمه بحار مطرح ساخته است.

[10] بحارالانوار، ج93، ص1.

[11] حدائق، ج6، ص299. ج12، ص371. ج13، ص59. ج22، ص496؛و ج25، ص633 و به نقل از وسائل در ج2، ص270 و ج23، ص13.

[12] لؤ‌لؤه البحرين، ص322 و به نقل از آن روضات الجنات ج4، صص301- 303.

[13] رياض العلماء، ج8، ص42.

[14] غنائم الايام، ج2، ص379. ج4، ص359.

[15] مستند الشيعه، ج1، ص247. ج10، ص84.

[16] جواهر الکلام، ج30، ص33. ج33، ص98.

[17] مقدمه امالي سيّد مرتضي، ص14.

[18] لؤ‌لؤه البحرين، ص322.

[19] رياض العلماء ج4، ص29.

[20] بغيه الوعاه في طبقات اللغويين و النحاه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج2، ص162.

[21] فهرست شيخ طوسي، ص288 / 432. معالم العلماء، چاپ نجف، ص69 / 477. چاپ تهران، ص61 / 465، درباره بحث «الحکايه و المحکي» به عنوان نمونه ر.ک اوائل المقالات، ص122 و براي برخي کتب در اين بحث: رجال نجاشي ص401 / 1067. فهرست شيخ طوسي، ص32 / 36، 444 / 711.