لقب نعماني
صاحب «روضات الجنات» در ترجمه نعماني اشاره ميکند که اين لقب به نعمانيه - شهري بين واسط و بغداد - ، و به احتمال بعيدي به روستايي در مصر به اين نام، منسوب است، وي ميافزايد که اين نام به نعمانيه - به فتح نون - که شهرکي است بين حمي و حلب، نيز به نعمان - به فتح - که نام واديي در راه طائف بوده و نيز به نعمان که نام برخي از بزرگان بوده است، منسوب نيست. [1] .
عدم نسبت اين لقب را به نَعمانيه و نعمان - به فتح نون - ميتوان به اختلاف تلفظ اين دو اسم با نام نعماني - به ضمّ نون - مستند ساخت؛ ولي علّت عدم نسبت وي به نُعمان چيست؟ روشن نميباشد [2] ، از سوي ديگر معلوم نيست که مرحوم صاحب روضات چرا نسبت اين لقب را به روستايي در مصر محتمل - هر چند بعيد - ميداند، ولي نسبت آن را به نُعمان، صريحاً انکار ميکند.
باري سمعاني در انساب خود در ذيل مدخل «النعماني» آن را منسوب به نعمانيه - شهري بين بغداد و واسط بر کرانه دجله - دانسته و نام کساني چند از محدثان را که به اين لقب خوانده ميشود آورده [3] از جمله : ابوجعفر محمد بن سليمان باهلي نعماني متوفي در سال 322 در نعمانيه، وي تا حدودي معاصر نعماني صاحب غيبت ميباشد.
و نيز ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم نعماني، در تاريخ بغداد ج 6، ص 399 ، که ترجمه شده، وفات وي به سال 345 ضبط شده است، بنابراين او دقيقاً معاصر نعماني صاحب غيبت است که در ذي حجه، سال 342 زنده بوده است.
و نيز ابوالحسن علي بن ثابت بن احمد بن اسماعيل نعماني که ابوالحسن دارقطني (متوفي 385) از وي روايت ميکند، نيز درطبقه نعماني صاحب غيبت ميباشد.
ياقوت در معجم البلدان در ذيل مدخل: النعمانيه، پس از ضبط اين واژه به ضمّه ميگويد: گويا منسوب به مردي به نام نُعمان است؛ شهرکي است بين واسطو بغداد در ميانه راه بر کرانه دجله... اهالي اين شهر همگي شيعه غالي ميباشند... در کتاب ابن طاهر گروهي از اهل ادب را بدان منسوب دانسته است. [4] .
ممکن است با توجه به مذهب اهالي اين شهر، نعماني صاحبغيبت را هم منسوب بدين شهر بدانيم؛ ولي به روشني معلوم نيست که شيعه غالي بودن اهالي اين شهر، در اصل گفته چه کسي است؟ شايد اين عبارت از کتاب ابن طاهر، به معجم البلدان راه يافته باشد، مراد از ابن طاهر ظاهراً ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسي (متوفي507) ميباشد که کتابي با نام «المؤتلف و المختلف» نگاشته که با نام «الانساب المُتّفقه في النقط و الضبط» به اهتمام «دي بونک» [ از مستشرقان ] در سال1890 در لندن به چاپ رسيده است. [5] .
بهر حال چندان روشن نيست که در دوره نعماني صاحب غيبت (اواسط قرن چهارم) نعمانيه مرکز شيعيانغالي (به تعبير رجال نگاران اهل سنت) بوده بلکه ممکن است مذهب تشيّع سالها بعد در اين شهر رواج يافته باشد.
محدثان ملّقب به نعماني معاصر صاحب غيبت هم، که در عبارت پيشين منقول از انساب سمعاني به نام آنها اشاره رفت، گويا همگي از اهل سنت ميباشند.
باري در کتب حديثي ما نام افرادي با لقب نعماني ديده ميشود؛ همچون احمد بن داوود نعماني مؤلف دفع الهموم و الاحزان و قمع الغموم و الاشجان [6] که از حالات وي آگاهي بيشتري در دست نيست و علي بن الحسن بن صالح بن الوضّاح النعماني که از ابوعبدالله احمد بن ابراهيم بن ابي رافع و از خط ابوعبدالله محمد بن ابراهيم نعماني حديث نقل ميکند. [7] .
کفعمي در مصباح، به نقل از نعماني در نهج السداد، مطلبي نقل کرده است. [8] مراد از اين شخص عبدالواحد بن الصفي النعماني است و کتاب وي شرح رساله واجب الاعتقاد علاّمه حلي ميباشد [9] ، صاحب رياض ميگويد که «گمان ميکنم که وي از نوادگان نعماني صاحب غيبت باشد»، ولي منشاء اين گمان روشن نيست و مجرّد لقب نعماني نميتواند چنين گماني را توجيه سازد.
بياضي در صراط مستقيم از کتاب القاضي النعماني نقل ميکند: [10] اگر اين نام مصحف القاضي النعمان نباشد [11] ، ممکن است، مراد از آن علي پسر قاضي نعمان مصري مؤلف دعائم الاسلام باشد که همچون پدر خويش منصب قضاوت در دستگاه خلافت فاطمي بر عهده داشته است.
پاورقي
[1] روضاتالجنات، ج 6 ، ص 127.
[2] ايننکتههمبايد مدّ نظر باشد کهبهگفتهياقوتکهدر ادامهنقلميشود، گويا النعمانيه، خود منسوب به شخصي به نام نُعمان ميباشد.
[3] انسابسمعاني، ج 5، ص 509، اللبابفيتهذيبالانساب، ج 3، ص 317.
[4] معجم البلدان، ج 5، ص 294.
[5] مقدمه المؤتلف و المختلف دارقطني، تحقيق د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، ج 1، ص 74.
[6] مهج الدعوات، ص103، 304، مصباح الکفعمي، ص205، 296، الامان من اخطار الاسفار، ص126، المجتني، ص1 و نيز ر.ک. کتابخانه ابن طاوس ص226، ذريعه، ج 8، ص233 و نيز در ج 11، ص 245 ذيل عنوان«رفع» به اين کتاب اشاره کرده و کلمهي رفع- باراء - را مصحّف دفع- با دال- دانسته است.
[7] بحار ج90، ص123، به نقل از کتاب مجموع الدعوات محمد بن هارون تلّعکبري.
[8] مصباح کفعمي، ص 343.
[9] ر.ک. ذريعه ج 14، ص 163، ج 24، ص 418، از اين کتاب گاه با نام تحصيل السداد ياد شده است، ذريعه (همانجا)، کشف الظنون، ج 1، ص 359.
[10] صراط مستقيم. ج 1، ص 3.
[11] در مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 364 از القاضي النعمان مطلبي نقل شده که در بحار ج40، ص230 / 10 به همين تعبير و در ج 79، ص 72 / 24 با لفظ القاضي النعماني آمده است.