بازگشت

نگاه شيعيان عصر آغاز غيبت به مدت زمان آن


برخي از پژوهش‌گران مي‌نويسند: در روزهاي اوّل که موضوع وجود و غيبت آن بزرگوار به اطلاع شيعيان رسيد، شايد کمتر کسي احتمال مي‌داد که غيبت آن حضرت تا مدّتي طولاني ادامه يابد، شيعيان مي‌پنداشتند که حضرتشان با رفع مشکلات اضطراري موجود و خطر عاجل به زودي ظهور فرموده و به قاعده‌ي اجداد طاهرين به امور امامت قيام خواهند فرمود... باور عمومي آن بود که ايشان در روزگار حيات همان بزرگان و معمّرين اصحاب حضرت عسکري (عليه‌السّلام) که بر ولادت و امامت ايشان شهادت داده و در جامعه‌بودند، ظهور خواهند فرمود تا آن معتمدين که قبلاً ايشان را ديده و به چهره مي‌شناختند صحّت دعوي ايشان را در مورد اين که همان فرزند حضرت عسکري (عليه‌السّلام) و جانشين ايشان هستند، تأييد کنند، و از اين راه شيعيان به اين حقائق واقف و مطمئن گردند...

‌در حاشيه کتاب مستند اين قسمت اخير جمله ابن قبه در «مسأله في الامامه» معرفي شده که مي‌گويد: «وامّا قولهم اذا ظهر فکيف يعلم انّه ابن الحسن بن علي؟ فالجواب في ذلک انّه قديجوز بنقل من تجب بنقله الحّجه من اوليائه کما صحّت امامته عندنا بنقلهم. [1] .

‌از عبارت ابن قبه، در اين جا برداشتي نادرست صورت گرفته، متأسفانه نقل ناقص سخن ابن قبه، زمينه چنين برداشتي را از عبارت وي فراهم آورده است، ما در اين جا ادامه کلام ابن قبه را نقل مي‌کنيم تا ناتمامي سخن فوق روشن گردد:

‌ابن قبه در ادامه عبارت فوق مي‌گويد: «و جواب آخر وهو انّه قد يجوز ان يظهر معجزاً يدلّ علي ذلک، وهذا الجواب الثاني هو الّذي نعتمد عليه و نجيب الخصوم به وان کان الاوّل صحيحاً.» [2] .

‌اشکالي که در اينجا مطرح است، چگونگي شناخت امام عصر (عليه‌السّلام) از سوي مردم مي‌باشد، ابن قبه دو پاسخ از اشکال فوق مطرح کرده و پاسخ دوم که خود بدان اعتماد مي‌ورزد و در جواب دشمنان بدان تکيه مي‌کند، اين است که امام عصر (عليه‌السّلام) مي‌تواند با ارائه معجزه خود را به مردم بشناساند.

‌در هنگامي که ابن قبه کتاب خود را مي‌نوشت، پاسخ ديگري براي پرسش فوق مجال داشت که به عنوان پاسخ اوّل ذکر کرده و پژوهش‌گر معاصر بدان استناد ورزيده است، ولي اين پاسخ دليل بر آن نيست که مردم احتمال طولاني بودن غيبت امام عصر (عليه‌السّلام) را نمي‌دادند بلکه همين مقدار که محتمل است که غيبت امام عصر (عليه‌السّلام) طولاني نباشد و آن حضرت در زمان بزرگان و معمران اصحاب امام عسکري (عليه‌السّلام) ظهور کند، براي طرح چنين پاسخي کافي است.

به ديگر بيان، دو مطلب در استدلال فوق با هم خلط شده است: يکي اين که مردم در آن عصر اعتقاد داشته‌اند که مدّت غيبت امام عصر (عليه‌السّلام) طولاني نيست و ديگري اين که مردم در آن هنگام احتمال طولاني نبودن غيبت امام (عليه‌السّلام) را مي‌دادند. مطلب دوم - که مطلبي است صحيح، و از عبارت ابن قبه هم برداشت مي‌شود - از چنان وضوحي برخوردار است که نياز به استدلال ندارد و ادعاي پژوهش‌گر معاصر، مطلب نخست است که از عبارت ابن قبه برداشت نمي‌شود.

‌البته روشن است که اوّل پاسخ ابن قبه، پاسخي مقطعي‌است، هر چند در آن زمان براي دفع شبهه کافي بوده، ولي به عنوان پاسخي اساسي نمي‌توان بدان استناد جست و شايد ابن قبه از همين جهت خود به پاسخ دوم اعتماد داشته و در مناظرات خود با مخالفان از آن بهره‌‌مي‌جسته است. [3] .


پاورقي

[1] مکتب در فرايند تکامل، ص‌121 و 122.

[2] مکتب در فرايند تکامل، ص 186.

[3] اگر ابن قبه تنها پاسخ نخست را ذکر مي‌کرد مجال اين برداشت بود که چون اين پاسخ به ظاهر مقطعي است، لذا بايد تصوّر ابن قبه را از مسأله غيبت و ظهور به گونه‌اي بدانيم که بتوان اين پاسخ را پاسخي اساسي خواند، ولي با توجه به تعدّد پاسخ ابن قبه، چنين برداشتي از کلام ابن قبّه ناتمام است. بهر حال از کلام ابن قبه تنها باور شخص وي استفاده مي‌شود نه باور عمومي.