نکاتي درباره روش تأليف کتاب
مؤلّف، تنها، بر احاديث خاصّه تکيه مي کند؛ [1] با اين حال، براي تأکيد مطلب، به روايات عامه [2] و نيز به تورات، استناد مي جويد. [3] .
نعماني، در توضيحاتي که در ادامه ي روايات آورده است، گاه، به توضيحي کوتاه بسنده مي کند [4] و گاه، حديث مورد نظر رابا استفاده از حديثي ديگر، توضيح مي دهد، [5] و با بهره گيري از احاديث معروف، مانند حديث ثقلين، مفاد روايت را تشريح مي کند. [6] .
توضيحات مؤلّف، آکنده از آيات قرآني است. که نشانه ي تسلّط وي بر قرآن است.
از توضيحات مؤلّف روشن مي شود که وي، شيعيان را به عنوان مخاطب خود در نظر گرفته است. تعبير «يا معشر الشيعة» [7] و «يا أيّها الشيعة الأخيار»، [8] در چند جاي کتاب ديده مي شود.
از سوي ديگر، کتاب، در درجه نخست، در ردّ بدعتگذاران از فرقه هاي منسوب به تشيّع، نگارش يافته است. نعماني، از اين گروه، با تعابيري مانند «أهل الدعاوي الباطلة المنتمين الي الشيعة و هم منهم بَراء»، [9] يا «طوائف من العصابة (العصائب خ .ل) المنسوبة إلي التشيّع المنتمية إلي نبيّها محمّد و آله صلي الله عليه و آله ممّن يقول بالإمامة» [10] يا «الطوائف المنتسبة إلي التشيّع ممّن خالف الشرذمة المستقيمة علي امامة الخلف بن الحسن بن علي» [11] ياد مي کند.
البته، پاسخ اجمالي به ديدگاه هاي عامه و بيان فساد مذهب ايشان نيز از نظر مؤلّف، دور نمانده است.
سبک نگارش کتاب و ادبيات آن، جالب توجّه است. مؤلّف، با بهره گيري از روش هايي، در صدد ايجاد تحرّک در خواننده است و وي را از رخوت و سستي به دور مي دارد. وي، با توصيه ي پياپي به تأمّل و انديشه، مخاطبان را به صورت فعّال، در جريان فکري مباحث کتاب قرار مي دهد و از حالت انفعالي بيرون مي برد. عباراتي مانند «فتأمّلوا»، [12] «فاعتبروا»، [13] «فانظروا»، [14] «انظروا»، [15] «فتبيّنوا»، [16] ... در اين زمينه، به کار گرفته شده است. [17] .
وي، از سوي ديگر، فرجام ناگوار دور شدن از مسير صحيح امامت را گوشزد مي کند. بيدار باش هاي اعتقادي و انذار و تبشير، در کلام نعماني، فراوان ديده مي شود. [18] .
وي، مخاطبان خود را با اوصافي ويژه مي ستايد که خود تشويقي است جدّي به انديشه ورزي ژرف در احاديث اهل بيت عليهم السلام براي راهيابي به آستانه ي هدايت و استمرار بر طريق ولايت.
به تعابير زير توجه فرماييد:
يا أُولي الأبصار؛ [19] .
يا أُولي الأبصار الناظرة بنور الهدي، و القلوب السليمة من العمي، المشرقة بالإيمان و الضياء؛ [20] .
يا مَنْ وهب الله له بصيرة و عقلاً، و منحه تمييزاً و لبّاً؛ [21] .
أيّها الشيعة الأخيار؛ [22] .
يا معشر الشيعة، ممَّن وهب الله تعالي له التمييز و شافي التأمّل و التدبّر لکلام الأئمةعليهم السلام [23] .
دعا کردن مخاطبان با تعابيري مانند «رحمکم الله» [24] نيز در جهت تأثير گذاري کتاب است.
از سوي ديگر مؤلّف بدعتگزاران را نيز با اوصاف ناپسندشان مذمت مي کند:
المبتدعون الّذين لم يذقهم الله حلاوة الايمان و العلم و جعلهم بنجوة منه و بمعزل عنه. [25] .
مؤلّف، توضيحات خود را از حمد و ثناي الهي بر هدايت و راهيابي آکنده است. [26] .
ذکر نمونه اي از نثر شورانگيز و محرّک مؤلّف، سودمند است:
فاستيقظوا - رحمکم الله - من سنة الغفلة و انتبهوا من رقدة الهوي، و لايذهبن عنکم ما يقوله الصادقون عليهم السلام صفحاً باستماعکم إيّاه بغير آذان واعية و قلوب متفکرة و الباب معتبرة متدبرة لما قالوا أحسن الله إرشادکم... و الحمد للّه ربّ العالمين؛
از خواب غفلت - خداوند رحمت تان کناد! - بيدار شويد و از پيروي هوا و هوس دست شوييد. سخنان صادقين عليهم السلام را با گوش هاي هوشيار و قلب هاي انديشه مند و دل هاي عبرت آموز و تدبّرآميز، گوش فرا دهيد تا آن ها را از کف ندهيد. خداوند، به نيکي، شما را هدايت کناد!... الحمدللّه رب العالمين. [27] .
مؤلّف، براي تحرّک بخشي به مخاطبان و شورآفريني در طالبان حق و حقيقت، از روش استفهام، بويژه استفهام منفي، استفاده مي کند. عبارات زير، گونه هاي مختلفي از اين روش را نشان مي دهد:
أليس في هذه الأحاديث - يا معشر الشيعة!... -، بيان ظاهر و نور زاهر؟ هل يوجد أحد من الائمة الماضين عليهم السلام يشکّ في ولادته، و اختلف في عدمه و الّا هذا الامام الّذي جعل کمال الدين به و علي يديه... [28] .
فَمَنْ صاحبُ هذه الغيبة غير الإمام المنتظر و مَنِ الذي يشکُّ جمهور الناس في ولادته إلّا القليل - و في سِنّه؟ و مَنِ الذي لايأبه له کثير من الخلق و لايصدّقون بأمره، و لايؤمنون بوجوده، إلّا هو... [29] .
أما ترون - زادکم الله هدي! - هذا النهي عن التنويه باسم الغائب عليه السلام. [30] .
فأي أمر أوضح و أي طريق أفسح من الطريقة الّي دلّ عليها الائمة عليهم السلام في هذه الغيبة و نهجوها لشيعتهم حتّي يسلکوها مسلّمين غير معارضين و لامقترحين و لاشاکّين، و هل يجوز أن يقع مع هذا البيان الواقع في امر الغيبة شک؟ [31] .
هل هذه الأحاديث - رحمکم الله! - إلّا دالة علي غيبة صاحب الحق؟ [32] .
بدين ترتيب، ابو عبدالله نعماني کاتب، با نثري زنده و حرکت بخش و شورانگيز، شيعيان را به انديشه وا مي دارد و به هدايت ايشان اميد مي بندد. [33] .
پاورقي
[1] الغيبة نعماني، ص 102.
[2] همان، ص 102 - 107. و نيز 116 - 127.
[3] همان، ص 108 و 109.
[4] همان، ص 36، ذيل 7.
[5] همان، ص 175.
[6] همان، ص 42.
[7] همان، ص 24، 101، 207، 323. و نيز ص 183.
[8] همان، ص 157.
[9] همان، ص 102.
[10] همان، ص 17.
[11] همان، ص 157.
[12] همان، ص 101، 244و 245.
[13] همان، ص 157، 165.
[14] همان، ص 101، 244.
[15] همان، ص 201، 245، 323.
[16] همان، ص 207.
[17] نيز ر.ک: ص 157، 165، 201 و...
[18] ر.ک: ص 23، 55، 135، 166، 172، 183، 184، 190، 244، 323. و مواردي که در حواشي پيشين ذکر شد.
[19] همان، ص 165.
[20] همان، ص 165.
[21] همان، ص 244.
[22] همان، ص 157.
[23] همان، ص 183.
[24] همان، ص 57، 101، 165، 193، 201، 323.
[25] همان، ص 165.
[26] به عنوان نمونه: ص 145، 158، 163، 165، 212، 246، 323.
[27] ترجمه اندکي آزاد مي باشد.
[28] الغيبة، نعماني، ص 183.
[29] همان، ص 169.
[30] همان، ص 153.
[31] همان، ص 179.
[32] همان، ص 193.
[33] درباره ي اميد مؤلّف به هدايت شيعيانِ از راه به در رفته، بويژه به صفحه ي 208 مراجعه کنيد.