بازگشت

ثناي بر قضاء


در فراز دوم که با جمله ي الّلهم لک الحمد علي ما جري به قضاؤک في اوليائک الذين... آغاز مي شود، خدا را بر آن چه از ناحيه ي قضاي الهي بر اوليائش جاري شده است، حمد مي کنيم. در ادامه ي اين فراز، چگونگي جريان اين قضاء را بر اوليا به طور مجمل چنين بيان مي کند: از آن جا که خداوند تبارک و تعالي در عالم، نسبت به زهد در درجات و مراحل مختلف عالم دنيا از اوليائش، ميثاقي گرفته و آن ها نيز بر آن پيمان که با خداي خود بسته اند، پابرجا و استوار ماندند و همه ي ابتلائات و سختي ها را در راه حفظ آن ميثاق تحمل کردند: بعد أن شرطتَ عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنيه... فشرطوا لک ذلک، خداوند متعال هم به پاس اين مجاهدت ها و پايداري در ميثاق، برجسته ترين نعمت هاي ابدي خويش را براي ايشان برگزيد، تلاش هاي آنان را پذيرفت و ايشان را به خود نزديک کرد. نام شان را بلند و پرآوازه ساخت و ستايش آشکار خود را بر آن ها قرار داد. اين نعمت هاي عظيم تا آن جا ادامه يافت که خداوند، فرشتگان خود را بر آن اولياي گرامي فروفرستاد و با نزول وحي بر آن ها، ايشان را اکرام کرد و نتيجه ي اين پذيرش و تقرب الهي آن شد که خدا با بذل علم خويش، اولياي خاص خود را کمک کرد. هنگامي که به اين منزلت رسيدند، آن ها را وسيله و دست آويزي براي جلب خشنودي خود قرار داد، يعني به مرتبه اي رسيدند که منشأ هدايت براي همه ي عوالم شدند. فقبلَتهم و قّربتهم و قدّمت لهم الذکر العلي و الثناء الجليّ و أهبطت عليهم ملائکتک....

بنابراين، به طور خلاصه مي توان گفت که در اين فراز، چند نکته ي اساسي نهفته است که عبارتند از اين که، اولياي الهي به خاطر ميثاق زهدي که نسبت به درجات مختلف اين دنيا با خدا بستند و بر تمامي ابتلائات و امتحانات سنگين آن نيز فائق آمدند، از جانب خدا از دو پاداش برخوردار شدند. نخست اين که، خود مقرّب درگاه الهي گشتند. ديگر اين که، باعث هدايت و دست گيري نسبت به ديگر مخلوق ها شدند و اين، همان ماجراي قضاي الهي بر اوليائش است که ستودني است؛ زيرا محور ربوبيت الهي بر همه ي عالم، از اين مجرا واقع مي شود.

البته بايد دانست که رسيدن به مرحله ي حمد خدا بر جريان قضاي الهي، نسبت به اوليائش نيازمند پشت سر گذاشتن مرحله ي سنگين ابتلاء به بلاي وليّ خدا و درگير شدن با بلاي وليّ خداست که چنين ابتلايي داراي مراتب مختلفي است؛ زيرا بعد از ابتلاء د رمرحله ي نخست، بايد بر بلاي وليّ اللَّه صبر کرد و در درجه ي بعد تسليم آن بلا شد. سپس بر آن بلا راضي شد و در مرحله ي آخر، خدا را بر آن بلا شکر کرد. روشن است انساني که از ابتلاي وليّ خدا فارغ است و به درک هيچ يک از بلاياي اولياي خدا نرسيده است، هيچ گاه نمي تواند به مرحله ي حمد و شکر نسبت به چنين بلايي برسد؛ زيرا درک حمد بر قضاي الهي منوط به اين است که انسان، مجموعه ي سختي هاي اولياي خدا را ديده و ثمرات آن را هم درک کرده باشد.هم چنين در اين ماجرا، زيبايي صنع خدا نسبت به اولياي خودش را نيز دريافته باشد؛ که چنين انساني پس از پيمودن اين مراحل مي تواند به حمد و ثناي خدا بر جريان قضائش نسبت به اوليائش برسد.