مفهوم نيابت در مرجعيت و رهبري
شيعه معتقد است که در هيچ عصر و دوراني زمين از حجّت خدا خالي نبوده و نيست و در دوران غيبت، معتقد به وجود امام دوازدهم است و او را امامي زنده و آگاه و معصوم و در حال انتظار و آماده باش کامل ميداند. امام،عليهالسّلام، در نامهي خود به عمري و فرزندش، چنين فرموده است:
ولو قد اذن الله عزوجل فيما قد منعه عنه و ازال عنه ما قد جري به من حکمه لاراهم الحق ظاهراً باحسن حليه و ابين دلاله و اوضح علامه [1] .
هر آيينه خداي بلند مرتبه به امام غايب اجازه دهد که از پس پرده غيبت درآيد و آنچه را براومنع کرده بود بردارد، او حتماً حق را آشکار و به بهترين وجه به آنان نشان خواهد داد.
حضرت در نامهاي ديگر ميفرمايد: «فانّ امرنا بغته؛ [2] امر ما نابهنگام و بدون اطلاع قبلي انجام ميگيرد.»
اين مطلب، نشان دهندهي آماده باش کامل و انتظار پيوسته براي فرج و بر طرف شدن مانعها از سر راه امام است.
امام مهدي،عليهالسّلام، با صفتهاي «منتظر» «مرتقب» و مترقّب نيز شناخته شده است.اين نام نشان دهندهي آماده باش کامل آن واسطهي فيض الهي است.
فقهاي جامع الشرايط که به مرجعيت عالي مسلمانان يا شيعيان گرفتار ميشوند، اين مرجعيّت را وظيفهاي سنگين ميدانند و هيچ گاه اين مسئوليت را يک امتياز شخصي نميپندارند، بلکه امام معصوم را حاضر و ناظر اعمال خود ميدانند و با کمال احتياط، به امر و نهي و تصرّف در امور ميپردازند.
آنان خود را به جاي امام مطرح نميکنند و جايگاه امامت را جايگاهي رفيع ميدانند که خود را شايسته آن جايگاه نميدانند، و معتقدند که از باب ضرورت و براي حفظ نظام جامعهي اسلامي، به اين مسئوليت تن دادهاند.
اينان در کارهايي که حجّت براي آنان تمام نميباشد، نظر نميدهند و اقدام نميکنند، و خود را موظّف ميدانند که کارهاي زمين ماندهي جامعهي اسلامي را بر عهده بگيرند.
ايشان ادعاي عصمت نداشته و خود را به جاي امام معصوم به مردم معرفي نميکنند، بلکه به سوي او دعوت، و مردم را براي ظهور و حضور او بسيج ميکنند، و آرزو دارند که امام معصوم آنان را به غلامي بپذيرد و نظر لطف خود را شامل حال آنان کند.
اين تلقي از نيابت، با توجّه به حضور واقعي امام در صحنه، اما در حال استتار، به اين رهبري و مرجعيت مصونيتي مضاعف ميدهد که ضمن حرکت و رفتار بر اساس تخصّص در دين خدا، حمايت و نظارت امام معصوم را پشتوانهي خود ميداند، زيرا که در خطرات و لغزشگاهها، دستگيريهاي امام معصوم، از الطاف خفيه يا جليّهي الهي بوده است که شامل حال مراجع تقليد شده است.
بنابراين، رهبري و مرجعيت غير معصوم هميشه در پرتو رهبري انسان معصوم بوده است و با چنين پشتوانهاي اين مرجعيتها، نقش خود را در طول تاريخ ايفا کرده است.
پاورقي
[1] بحارالانوار، ج 53، ص 190.
[2] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 495.