رهبري در رفتار و سيره امام مهدي
ارتباط تنگاتنگ امام مهدي،عليهالسّلام، با شيعيان خود به طور مخفيانه و با واسطه و گاهي بيواسطه، يکي ديگر از روشهاي حکيمانهي امام براي تقويت احساس مردم به حضور امام است. عليرغم غيبتکردن و پنهان شدن، توجّه کامل او به مشکلات مردم به دليل رفع مشکلات افراد و نشان دادن راه حلهاي مقطعي و دائمي بسيار ملموس است.
راهنمايي امام مهدي،عليهالسّلام، در طيّ دوران هفتاد ساله غيبت صغرا، بلکه پيش از وفات امام حسن عسکري، عليهالسّلام، نشان دهندهي لياقتها و شايستگي او براي امامت و رعايت و رهبري مسلمانان، و دليلي حسّي و عقلي بر حجّت بودن او از طرف حق است.
اين هدايتها با هدايتهاي ساير امامان معصوم، هماهنگ و در يک خط قرار داشته است. اين انسجام و هماهنگي، دليلي روشن بر وحدت خط، و ارتباط عميق اين مجموعه از رهبران با مبدا فيض است.
روشهاي حکيمانهي امام مهدي،عليهالسّلام، در تقويت احساس به حضور او در عين غيبت، طي هفتاد و اندي سال، گوناگون بوده است. حجم مکاتبات هر يک از نوّاب اربعه و تعداد ملاقاتها با امام و حتي مدّت نيابت هر يک از آنان، با توجّه به شرايط حاکم و نوع پاسخهاي امام، ميتواند در کشف اين روشها راهگشا باشد. اين موضوع، يک پژوهش جداگانهاي را ميطلبد.
در يک نگاه کوتاه و بيان فشرده ميتوان گفت، امام، طي اين دوران، خلا رهبري را به بهترين وجه ممکن پر کرد و با چالش رهبري (باتئوري و عمل) به گونهاي برخورد کرد که مرجعيّت فقها جامعالشرايط را در دوران غيبت، به طور غيرمتمرکز، به گونهاي جا انداخت که فقها به طور همزمان، مرجع حل مشکلات مردم بودند و هيچ وقت خود را جايگزين امام ندانستند و مقام امامت را تصاحب نکردند، بلکه هميشه خود را خدمتگزار مردم مطرح کردند. اين امر، نشانهي فراهم کردن يک راه حل منطقي براي اين مشکل است که با توجّه به شرايط حاکم در دوران غيبت بسيار معقول است، و هيچ راه حل بهتري که جايگزين آن باشد، تصور نميشود. به گونهاي که بتواند حافظ اهداف دين، و حفظ امّت از انحراف و سقوط کلّي باشد و هميشه جاي خالي امام معصوم را نشان دهد تا زمينهي ظهور و احساس نياز جدّي مردم به امام معصوم، لمس شود و آشکار گردد، و مردم جامعه، خود را به سوي آرمان برتر، يعني حاکميت امام معصوم و عادل علي الاطلاق پيش ببرند.
نامههاي امام مهدي (عليهالسّلام) به شيخ مفيد (متوفاي 413 ه-.ق) يعني هفت دهه پس از سپري شدن غيبت صغرا نشان دهندهي حضور فعال امام غايب و نظارت مستمر ا وو دستگيري او از شيعيان و مسلمانان و امضاي مرجعيّت عام و همه جانبهي يک فقيه جامع الشرايط است که در آخرين نامه و مکاتبهي امام با آخرين سفير از سفراي خاص، مطرح کرده است.
بنابراين امام معصوم، مهمترين وظيفهيخود را که هدايت و روشنگري و تربيت نفوس است در بدترين و سختترين شرايط، بر عهده داشته و ضمن انجام دادن آن، خود و جامعهي اسلامي، بلکه جامعهي انساني را به صحت تحقّق شرايط ظهور که دوران ظهور کامل حق و احقاق حق و اجراي عدالت کامل است، سوق ميدهد. بدينسان از وظيفهي رهبري، فاصلهاي نميگيرد، هر چند ديگران، در خواب غفلت ماندهاند و از رهبري، فقط امر و نهي و تسلط بر اريکهي قدرت را ميفهمند و رهبري واقعي و بايسته را درک نميکنند.