بازگشت

دو تلقّي بسيار متفاوت از رهبري


عموم مسلمانان، به جز شيعه، رهبري در اسلام را در حدّ رهبري يک رئيس جمهور براي جامعه مي‌پندارند. اين تلقي محدود از رهبري، يک تلقّي تنگ نظرانه و برخاسته از وضعيت جاري بر نظام‌هاي حکومتي بر سرزمين‌هاي اسلامي بوده است؛ يعني، کساني که در طول تاريخ خود را به نام «خليفه‌ي مسلمانان» مطرح کردند وظيفه‌ي خود را در مشيت امور روزمرّه‌ي مسلمانان، و امر و نهي و عزل و نصب افراد خلاصه مي‌کردند. در حقيقت رهبري آنان، رهبري معمولي، آن هم در بُعدي به نام امور حسبيه بوده است.

راهنما بودن و آرمان گرايي و رشد و تکامل روحي و معنوي افراد جامعه و تشکيل جامعه‌ي صالحان و نيکان و ارتقاي فرهنگي جامعه‌ي انساني و تربيّت انسان‌هاي کامل جهت رسيدن به قلّه‌هاي کمال و شايسته‌ي انسانيت و مصون نگه داشتن رسالت و شريعت از هرگونه تحريف و آماده کردن شرايط واقعي براي برپايي عدل مطلق در جامعه بشري وظايف و آرمان‌هايي است که شيعه، آن‌ها را در رهبري معصوم معتقد است.

شيعه، امامت را يک خط ارزشي مي‌داند؛ يعني، امام معصوم، تجلي تمام ارزش‌هاي والاي الهي و انساني کامل در تمام ابعاد وجود است. نقش اساسي امام معصوم، دست‌گيري از انسان‌ها در امور معنوي است تا به مدد الهي، پله‌هاي تکامل روحي را بپيمايند.

راهنماي صحيح انسان‌ها، در راس امور و وظايف يک رهبر معصوم است.

امام، تجلي عدل الهي است که او را براي تحقق همين عدل الهي ساخته و پرداخته‌اند و تربيت کرده‌اند. رهبري او در تمام ابعاد وجودي است و در يک بعد سياسي يا نظم امور مردم خلاصه نمي‌شود. نظارت مستمر و همه جانبه، پاسداري از شريعت و امّت اسلامي، يکي از وظايف اساسي او است.

امام معصوم، اين دو وظيفه را چه در حال حضور و چه در حال غيبت، به خوبي مي‌تواند انجام دهد. هدف از حضور علني در صحنه، اجراي عدالت و به پا داشتن قانون الهي است ودر ضورتي که اين حضور، جز با زير پانهادن برخي قوانين الهي امکان‌پذير نباشد، حضوري غير منطقي و غيرمفيد خواهد بود.

تعبير امام مهدي عليه‌السّلام و ساير امامان گذشته از ويژگي امام مهدي (عج) که بر گردن او بيعت هيچ ظالمي سنگيني نمي‌کند، و زماني ظاهر مي‌شود که بيعت هيچ ستمگري بر گردن او نباشد، گوياي اين اصل بسيار مهم است که اگر کسي بخواهد ستم ستيزي کند، نبايد خودش هيچ گونه ستمي را امضا کرده باشد و نبايد هيچ ستمگري را به رهبري‌و رسميت بشناسد.

پس به پا داشتن عدالت به وسيله‌ي ظلم و ستم و برقراري آزادي با زور اسلحه و شمشير و نهادينه کردن دموکراسي با زور استبداد، بسيار مسخره‌آميز و باطلي آشکار است.

حضور سياسي و علني امام معصوم در صحنه، به خاطر به پاداشتن ارزش‌ها و آرمان‌هاي الهي است و اين، خود، هدفي مستقل نيست و هيچ ارزشي در نگاه اهل بيت‌،عليهم‌السّلام، ندارد. همان طور که حضرت علي،عليه‌السّلام، درباره‌ي خلافت فرمود: اين خلافت و امارت شما در نزد من، همانند عطسه‌ي يک بز، بي ارزش است، مگر اين که حقّي را بپادارم و يا باطلي را از ميان بردارم. [1] .

همان طور که هدف بايد با ارزش باشد، وسيله‌ي تحقّق آن هدف با ارزش نيز نبايد ضد ارزش باشد يا يک ضد ارزش را ترويج و تثبيت کند. به وسيله‌ي باطل نبايد به هدف مشروع و با ارزش متوسّل شد؛ زيرا، باطل، حق را ايجاد نخواهد کرد. حق را با حق بايد برقرار کرد و برپا داشت. استفاده از باطل براي ايجاد حق، نتيجه‌اي جز تثبيت باطل و مشروعيت دادن به آن نخواهد داشت و اين،اصلاً، خردمندانه نيست.

اهل بيت‌،عليهم‌السّلام، فرموده‌اند، امامت، قله و گل سرسبد تمام احکام اسلامي است؛ زيرا، با امامت، نماز و روزه و زکات و جهاد بر پاداشته مي‌شود و حدود الهي اجرا مي‌گردد. [2] اينک که امامت وسيله‌ي حفظ حدود الهي است، بايد از هر گونه لغزش مصون باشد تا بتواند حدود الهي را تحقق بخشد و عملي سازد.

امام و رهبر، پاسدار دين خدا است و مردم را به سوي راه خدا، با حکمت و پند نيک دعوت مي‌کند، امام نور تابنده و ستاره‌ي راهنماي بشريت در تاريکي‌ها است؛ امام، آب حيات تشنگان هدايت است؛ امام، ابر پر آب و باران رحمت الهي است؛ او، آفتاب پرفروغ و چشمه‌ي جوشان و بوستان ارزش‌هاي الهي است. [3] .


پاورقي

[1] نهج‌البلاغه، «اًن اًمرتکم هذه اهون عندي من عفطه عنز اًلاّ ان اُقيم حقّاً ا‌و ا‌دحض باطلاً».

[2] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 12.

[3] همان.