مهم ترين سؤ ال
بنابراين، با وجود چنين چالش مهمّي در زمينهي رهبري معصوم در دوران غيبت، چهگونه و با چه ابزار و چه وسايلي و با چه روشهايي، شيعه توانست خود را از اين چالش بيرون بياورد؟ آيا امام مهدي،عليهالسّلام، که دوازدهمين امام معصوم است عليرغم غيبت توانست تدبيري اتخاذ کند تا رهبري خود را علي رغمِ غيبت و عدمِ ظهور در صحنهي سياسي و اجتماعي جامعهي اسلامي، تثبيت کند و گسترش دهد؟
تاکنون، مهمترين اشکالات نظري و عملي رهبري معصوم در دوران غيبت امام دوازدهم بيان شد، و با توجّه به محروميّت جامعه از رهبري معصوم در دوران غيبت و نبود جايگزيني مناسب براي امام معصوم، در انتظار پاسخ به اين سؤالات و روشن شدن راهِ خروج شيعه از اين چالش هستيم و از همه مهمتر، نقش امام دوازدهم را در اين زمينه جويا هستيم.
به نظر ميرسد: کانون اين چالش، بلکه اين مجموعه از شبهات يا سؤالات مطرح شده در خصوص مسئلهي رهبري در دوران غيبت امام دوازدهم، به يک نکته اساسي بر ميگردد. اين نکته، همان تلقّي غلط و ناقص از مسئلهي رهبري در اسلام است.
رهبري در تلقّي شيعيان خط راستين امامت با تحقق غيبت امام معصوم، تفاوت چنداني با عصر حضور امام معصوم نداشته است. امام معصوم، وظايف عمدهي خود را در هر دو دوران انجام ميدهد و وجود او براي جامعه منشأ اثر جدّي و واقعي است.
از نظر شيعه، مراجع شيعه، نايبان عام امام دوازدهم هستند و وظيفهي رهبري سياسي جامعهي اسلامي را بر عهده دارند. رهبري آنان در عصر غيبت، با رهبري خلفا پس از پيامبر در نزد اهل تسنّن، تفاوت اساسي دارد و اشکالات شيعه بر رهبري خلفا، دربارهي مراجع تقليد شيعه وارد نيست.
عدم تمرکز در مرجعيّت در دوران غيبت، با شرايط حاکم بر دوران غيبت، متناسب بوده و هست. در اين دوران با فرض عدم تمرکز، کمترين ضرر و بيشترين بهره تحقّق مييابد.
احساس محروميّت از برکات رهبري امام معصوم، با فرض آگاهي و هوشياري او و نظارت مستمر او بر اعمال و رفتار شيعيان و نايبان خود، بلکه تمام جهانيان، احساسي بدون پشتوانه و دليل است. اين بينش غلط، با تصحيح تلقّي از رهبري معصوم، به احساس واقعي و جدّي و مثبت تبديل ميگردد.