چالش ا مامت در عصر غيبت
حال در دوران غيبت امام معصوم و پس از اين همه تلاش بيوقفه براي جا انداختن خط راستين امامت و دعوت تمامي مردم به سوي پذيرش امامت و رهبري اهل بيت پيامبر، عليهمالسّلام، چه گونه ميشود مردم را به رهبري يک امام غايب دعوت کرد؟
دعوتِ مردم به پذيرش رهبريامامان حاضر در صحنه و شناخته شده يا قابل شناخته شدن، با مشکلات گوناگوني همراه بود، حال چهگونه انتظار داشته باشيم که مردم به رهبري يک امام غايب و ناشناخته براي آنان گردن نهند؟
شيعيان که بر اساس فلسفهي عميق خود، هيچ دوراني را بدون وجود رهبر معصوم نميشناسند. چهگونه در دوران غيبت، از اين رهبري دفاع ميکنند، و براي ضرورت وجود او فلسفهاي مقبول و منطقي مطرح ميکنند؟ مگر نه اين است که مهمترين کار يک رهبر و فلسفهي وجودي او رهبري جامعهي اسلامي است؟ با فرض غيبت، چهگونه اين رهبري عملي ميشود؟ و مردم حضور عملي اين رهبري را لمس ميکنند؟
بنابراين در دوران غيبت، رهبري امام معصوم يک چالش جدي براي جامعهي اسلامي است. در اين دوران، يک شيعه، خود را با دوران پس از پيامبر نزد اهل تسنّن مقايسه ميکند، [1] و هر چه را براي محکوميّت خلفاي غير معصوم آماده کرده است، براي خود يدک ميکشد و جاي خالي رهبري معصوم را عملاً احساس ميکند، و همان طور که برخي از اهل تسنن گفتهاند، شيعه پس از دو قرن و نيم مجاهدت سياسي و تلاش مستمر براي تثبيت تئوري رهبري معصوم، هيچ معصومي را ندارد که رهبري او را براي مردم مطرح و عرضه کند؛ زيرا که رهبر غايب، در حکم عدم وجود رهبر است و شيعه در اعتقاد و رفتار، منطقي و شفاف بوده و بايد باشد، در صورتي که در دوران غيبت همانند اهل سنت، ناچار است که به رهبري غير معصوم گردن نهد.
البته، در زمان حضور امامان معصوم که - مبسوطاليد نبودهاند - نيز دو قرن رهبري افراد غير معصوم را عملاً گردن نهاده بودند و در جامعهي اسلامي مانند ساير مسلمانان زندگي ميکردند.
بنابراين، فلسفهي نصب و انتخاب رهبران راستين و معصوم که غالباً مبسوط اليد نبودند، از اين لحاظ که اين فلسفه لباس تحقق به خود نديده است، زير سؤال ميرود؛ زيرا، هيچ فرد غير معصوم نميتواند جاي امام معصوم را بگيرد و نقش او را ايفا کند، و در صورتي که بپذيريم، يک مجتهد جامع الشرايط ولي غير معصوم، بتواند به جاي امام معصوم رهبري کند، ديگر هيچ ضرورتي براي رهبري انسان معصوم و انسان کامل وجود نخواهد داشت.
کساني که پس از امام حسن عسکري،عليهالسّلام، منحرف شدند و از خط تشيّع دوازده امامي بيرون رفتند، چه بسا به اين شبهه، گرفتار شده بودند که تغيير مسير دادند، در حالي که خط تشيّع دوازده امامي، روز به روز گستردهتر و روشنتر و گوياتر ميشد، به گونهاي که بسياري از اهل تسنّن، تغيير مسير دادند و امامت اهل بيت پيامبر را پذيرا شدند.
پاورقي
[1] اهل تسنّن، فقط پيامبر را معصوم ميدانند و عصمت هيچ فردي را پس از پيامبر نپذيرفتند، و در نتيجه، دوران پس از پيامبر، دوران فقدان معصوم است که همهي مسلمانان از اين جهت يک سان هستند و بر هم ديگر ترجيحي ندارند. شيعه هم پس از غيبت امام معصوم، براي هيچ فردي عصمت را قبول ندارد.