بازگشت

چالش شناخت امام غايب و ايمان به او


قرآن کريم، اصل ضرورت حجّت الهي را براي مردم، درهر عصر و دوران، با بيانات گوناگون و فراوان، مطرح کرده، و آن را يک امتياز براي حق و دين حق شمرده است:

«إنّ عَلينا لَلهدي» [1] .

هدايت، بر عهده ي ما است.

«إنما انت منذر و لکل قومٍ هاد» [2] .

همانا، تو - اي پيامبر - فقط يک بيم دهنده هستي و براي هر قومي (و در نتيجه، در هر عصري) هدايت کننده اي وجود دارد.

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه وآله نيز در بيان اين اصل فرموده است:

مَنْ مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليَّة؛ [3] .

هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، بر جاهليّت مرده است.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در بيان شيواي خود چنين فرموده است:

اللّهم! بلي، لاتخلو الارض من قائمٍ للّه بحجة إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً؛ [4] .

آري، زمين، از حجّت خدا، يا آشکار و معروف و يا ترسان و ناپيدا، خالي نمي ماند.

دوران غيبت کبري، از اين اصل مستثنا نيست و مردم، بايد امام خود را بشناسند تا اين که نسبت به او ايمان داشته باشند.

با فرض غيبت تام و عدم وجود ارتباط رسمي با امام مهدي عليه السلام، مردم، خصوصاً در قرن هاي بعدي غيبت، چه گونه امام خود را مي توانند بشناسند تا به او ايمان داشته باشند در حالي که ادعاي رؤيت وارتباط با امام غايب عليه السلام، به هيچ وجه پذيرفته نمي شود، و طبق آخرين توقيع رسيده از امام عليه السلام که در سال 329 هجري قمري، و در آخرين روزهاي غيبت صغرا، به همه ي کساني که ادّعاي رؤيت و ارتباط باامام عليه السلام آن هم پس از وفات آخرين سفير امام مهدي عليه السلام داشته باشند، وصف «کاذب مفتري» داده شده است، پس چه راهي يا چه راه هايي براي تحقّق شناخت و معرفت به امام زمانِ غايب مي ماند؟ براي حلّ مشکل اصل معرفت حجّت الهي و ايمان به او، چه تمهيداتي انجام گرفته است تا مردم، بهانه و عذري براي شانه خالي کردن از چنين وظيفه اي نداشته باشند؟

نخستين تمهيد و زمينه سازي را، قرآن کريم انجام داده است. قرآن، با مطرح کردن اصل ايمان به غيب، به عنوان يک شاخص براي مؤمنان و متّقيان در آغاز سوره ي بقره، اين راه را هموار کرده است.

«الم ذلک الکتاب لاريب فيه هديً للمتقين الذين يؤمنون بالغيب...»

ايمان به غيب، ايمان به قيام جهاني حضرت مهدي عليه السلام و ايمان به وجود او و غيبت طولاني او، و ايمان به خداي نامحسوس و ايمان به قيامت وايمان به انبياي گذشته و ايمان به ملائکه را در برمي گيرد.

پيامبرصلي الله عليه وآله و اهل بيت اوعليهم السلام با زمينه سازي هاي فراوان که نمونه اي از آن زمينه سازي ها در شماره هاي گذشته ي فصلنامه انتظار در بحث هاي تاريخ غيبت کبري تقديم شد، مصداق واقعي آن حجّت الهي را که پس از امام حسن عسکري عليه السلام پرچم امامت و هدايت الهي را بر دوش گرفته، بيان کرده اند و هيچ گونه ابهامي را در اين زمينه باقي نگذاشته اند.

با تعيين مصداق، به طور دقيق، و با مشخصّاتِ کامل، و تذکر دادنِ هم زمان بودن تولّد و غيبت او، و نيز تذکّر شرايط حسّاس و بحراني عصر امامت او، و تعيين واسطه اي امين و قابل اعتماد براي ارتباط با او، و ترسيم دورنمايي از دوران غيبت کبراي او، زمينه هاي لازم براي پذيرش امامت او فراهم شده است. پس دوران غيبت صغرا، دوران زمينه سازي ويژه براي انتقال به غيبت کبري، با حفظ تمام اصول لازم براي شناخت امام مهدي عليه السلام و ايمان به او است.

آن چه در دوران غيبت صغرا، براي حل اين مشکل فراهم شده است، از قرار ذيل است:

1- امام حسن عسکري عليه السلام پيش از شروع دوران غيبت صغرا، فرصت هاي چندي را براي شيعيان فراهم کرد، تا امام مهدي (عج) را از نزديک بشناسند و شخص او را ببينند و خبر آن را به ديگر شيعيان منتقل کنند. [5] .

2- گاهي مشکلات شيعيان به دست امام مهدي عليه السلام، در دوران امامت امام حسن عسکري عليه السلام حل مي شد و لياقت و توانايي او براي شيعيان ملموس مي شد. [6] .

3- در آغاز دوران غيبت صغرا، کرامت هاي مشهود از امام مهدي عليه السلام، معرّفي امام و ايمان به او، نقش مهمّي را ايفا کرده است. نمونه ي اين مورد، سرگرداني نمايندگان اهل قم پس از رحلت امام حسن عسکري عليه السلام و حل مشکل آنان، به دست فرستاده ي امام مهدي عليه السلام در سامرا است. [7] .

4- سفراي امام مهدي عليه السلام، طي هفت دهه، از ارتباط مستقيم با شيعيان، کرامت هاي فراواني را در حلِّ مشکلات مردم، نشان داده اند. که، راهنماي بسيار خوبي براي شناخت امام بود. [8] .

5- جواب نامه هاي شيعيان، طي اين هفت دهه که با يک خط و يک شکل و يک سليقه بود، علي رغم تعدّد آنان و علي رغم اختلاف شرايط زماني، نشان دهنده ي وحدت مبدأ و مرکز اصلي اين سفارت است. اين امر، يک دليل حِسّي و يک تجربه ي علمي، بر حقانيّت امام مهدي عليه السلام به شمار مي رود. [9] زيرا، يک دروغ براي هفتاد سال، دريک جامعه باز و در کنار وجود دانشمنداني فرزانه و انديشمند، پايداري نخواهد داشت، بلکه در اين مدّت طولاني، هر گونه فريب يا دروغي بر ملا مي شود و هر گونه توطئه اي فاش مي گردد.

چنين تجربه اي علمي، براي اثبات ولادت و زندگي و اصل غيبت امام مهدي عليه السلام و طولاني بودن غيبت او که از سوي خودش اعلان شده است، بسيار کافي و قابل اعتماد خواهد بود. [10] .

6- رهنودهاي به موقع سفرا براي شيعيان و پاسخ به شبهات آنان، در رفع هر گونه شک و ترديد، کارساز بوده است. [11] .

7- طرد عناصر فاسد و اخراج آنان از سازمان وکالت، و معرفي آنان به شيعيان، بلکه سعي براي ساقط کردن آنان در حفظ سلامت سازمان وکالت و سپس در روشن شدن سلامت دستگاه امامت و ولايت که به دست امام زمان عليه السلام رهبري مي شد، بسيار مفيد بوده است.

8- کتاب هايي که به دست دانشمندان شيعه و غير شيعه، درباره ي امام مهدي عليه السلام و خصوصيّات او، قبل از تولّد تأليف شده است، دليلي گويا بر حقانيّت او است.

9- آن چه در دوران غيبت صغرا، از سوي دانشمندان شيعه، براي رفع شبهات مطرح شده است، و نيز کتاب هاي مستقل که براي تبيين ضرورت ايمان و اعتقاد به امام مهدي عليه السلام به رشته تحرير در آمده است، خصوصاً کتاب هاي سده ي نخست غيبت کبري، راه را براي شناخت و اعتقاد به امام عليه السلام به خوبي، هموار کرده است. [12] .

10- استمرار تأليف و تحقيق تا سده هاي مياني و سپس تا دوران معاصر، راه علمي ايمان به امام غايب را آن چنان هموار کرده است که برخي روايات، غيبت را همانند حضور امام عليه السلام در روشن بودن راه و مسير صحيح هدايت، قلمداد کرده است.

دعاها و زيارت نامه ها در کنار تشرّف ها و کرامت هاي حاصل در طيّ قرون پي در پي زمينه هاي عاطفي و رواني را آبياري کرده و در کنار دلايل علمي، بهترين تأثير را درتعميق ايمان وارتباط و شناخت بر جاي گذاشته است.


پاورقي

[1] ليل: 12.

[2] رعد: 73.

[3] أعلام الهداية: ج 14، ص 104- 105.

[4] معجم احاديث الإمام المهدي: ج 3، ص 68.

[5] أعلام الهداية، ج 13: ص 149 - 156. در اين کتاب، زمينه سازي هاي امام حسن عسکري (ع) در اين مورد، تفصيلاً بيان شده است.

[6] همان: ج 13، ص 156 - 157.

[7] کمال الدين: ج 2، ص 156؛ بحارالانوار: ج 51، باب معجزات امام.

[8] به زندگي نامه ي سفرا، در، ج 51، بحارالانوار مراجعه شود.

[9] به بحث حول المهدي، از شهيد سيد محمد باقر صدر، به صفحه 56 مراجعه شود.

[10] همان.

[11] به زندگي نامه ي سفرا در بحار، ج 51 مراجعه شود.

[12] بحث حول المهدي: ص 54، به مجله الفکر الاسلامي، شماره ي 16، به مقاله ي تاريخ و مناهج التأليف في القضية المهدوية، مراجعه شود.