چالش هاي دوران غيبت کبري
1- نسلي که معاصر عسکريين عليهما السلام بودند و به دوران غيبت صغرا وارد شدند با نسلي که در دوران غيبت صغرا چشم به جهان گشودند، از لحاظ شناخت امام معصوم عليه السلام، بسيار متفاوت اند؛ زيرا، نسلِ امام ديده با نسلي که امام معصوم را نديده باشد، تفاوت فاحش دارند، و نيز نسلي که به زمان حضور امام عليه السلام نزديک باشند با نسل هايي که بعداً مي آيند، از اين جهت، بسيار متفاوت اند.
2- ايمان به امامي که کودک باشد، با توجّه به امکان ارتباط با او - همانند ارتباطي که شيعيان با امام محمد جوادعليه السلام و يا امام علي هادي عليه السلام داشتند - با کودکي که هم امام باشد و هم غايب باشد و ارتباط با او بسيار سخت و چه بسا در شرايطي، غير عملي باشد، براي کساني که در دوران غيبت هم عصر او شده باشند، مشکل است و نياز به دلايل حسي و عقلي کافي دارد.
3- شناخت و اعتماد به مرجع يا مراجعي شايسته براي آگاهي از تکاليف ديني و وظايف عملي، در حالي که قبلاً تکاليف ديني خود را از امام معصوم عليه السلام به طور مستقيم دريافت مي کردند، مشکل ديگر اين عصر است.
4- ارتباط روحي و معنوي با امام غايب عليه السلام و رهبر معصوم و احساس به حضور او در عين غيبت و استتار او، مشکلي ديگر است.
5- عدم تمرکز رهبري شيعه، و به وجود آمدن اختلاف در سطح رهبري ميان خود شيعيان که ضعف شيعه و ناکام بودن آنان در برابر طوفان مشکلات را به دنبال دارد، يکي ديگر از مشکلات است.
6- انشعاب در عقائد و افراط و تفريط در گرايش هاي اعتقادي و پايمال شدن هويّت شيعي شيعيان، در اثر تعدّد فرقه ها در خصوص موضوع امامت، نيز از مشکلات است.
7- يأس و نااميدي در اثر طولاني شدن مدّت غيبت و استتار امام معصوم عليه السلام، هفتمين مشکل اين عصر است.
8- مشکل ديگر، سوء استفاده برخي افراد از غيبت امام عليه السلام از جهت ادعاي ارتباط با امام معصوم عليه السلام و دعوي نيابت او است.
9- مشکل محروميّت از راهنمايي هاي امام معصوم عليه السلام - که برخي وجود و عدم او را يک سان مي پندارند و فلسفه ي امامت پيوسته و راستين را نقض شده مي بينند را نيز مي توان نام برد؛ زيرا، شيعيان، با داشتن امامان معصوم عليهم السلام و دست رسي به آنان، خود را از ساير مسلمانان متمايز مي ديدند و امکان ارتباط آنان با امام معصومِ از نسل رسول الله صلي الله عليه وآله، آنان را به خانه ي وحي و اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله پيوند مي داد و هميشه خود را سرفراز مي ديدند، ولي با غيبتِ امام معصوم عليه السلام و گسسته شدن اين پيوند، اين تمايز و سرفرازي را از دست مي دهند.
10- اگر در قرن آغازين غيبت، طولِ عمرِ امام معصوم عليه السلام مطرح نبود، ولي در قرن هاي پس از آن، روز به روز، مسئله ي طول عمر، پيچيده تر و مشکل تر شده است. بدين معنا که هر چه عمر امام عليه السلام طولاني تر مي شود، بيش تر مورد شبهه و سؤال قرار مي گيرد.
حال، نقش امام مهدي عليه السلام در حلِّ اين مشکلات و رفع اين چالش ها در دوران غيبت صغرا و نيز نقش نوّاب و وکلاي امام و دانشمندان دوران غيبت صغرا و آغاز غيبت کبري در اين زمينه، و سپس نقش تمام شرايط حاکم بر اين دوران را بايد مطالعه کنيم تا ببينيم که امام مهدي عليه السلام چه گونه به حلِّ اين مشکلات پرداخته و شيعيان را از پيامدهاي منفي اين چالش ها، رهايي داده است.