نتايج روايات فلسفه ي غيبت کبري
در يک جمع بندي، مي توانيم اسباب غيبت را چنين بر شمريم:
1- عدم مصونيّت امام عليه السلام از قتل در صورتي که غايب نباشد.
2- سرسپردگي مردم براي جبّاران و ستمگران، به طور طبيعي به غيبت امام مي انجامد.
3- يأس و نااميدي از تمام مدّعيان اصلاح، زمينه را براي ظهور مهدي عليه السلام فراهم مي کند.
4- آزمايش و امتحان مردم، ضروري است و با غيبت او، خالص ها از ناخالص ها جدا مي شوند.
5- ودايع الهي در نسل هاي آينده بايد ظاهر شوند تا امام مهدي عليه السلام را ياري دهند.
6- بايد غيبت کند تا بيعت هيچ ستمگري برگردن او نباشد.
7- رها کردن امامان - که چراغ هاي هدايت اند - نتيجه اي جز غيبت امام و سرگرداني مردم نخواهد داشت.
8- تمام سنّت هاي انبياي گذشته، در ذخيره ي انبيا جمع شده است. غيبت نيز يکي از سنّت هاي جاري براي انبياي الهي است، بلکه به اندازه ي مجموع مدّت غيبت آنان، غيبت او طول خواهد کشيد، و در پرتو سنّت هاي الهي، بايد حضور و غيبت حضرت مهدي عليه السلام مورد توجّه قرار گيرد.
9- حضور امام معصوم در ميان مردم، شايستگي و لياقت مي خواهد، و در صورت فقدان اين لياقت، غيبت، مطرح مي گردد تا زماني که لياقت و شايستگي حضور امام معصوم را در ميان خود به دست آورند.
10- حسد و رشک رقيبان، مانع ظهور و حضور آشکار او است.
11- مردم، با فقدان امام معصوم، احساس نياز مبرم به وجود او خواهند داشت، و غيبت او، عامل قرب و رشد و تکامل آنان خواهد شد، در حالي که در صورت حضور، قدر نعمت را ندانسته و از چنين رشدي محروم خواهند بود.
12- شيعيان، به دليل کشف اسرار اهل بيت عليهم السلام فرصت هاي طلايي را از دست دادند، و آماده نبودن خود را براي حرکت در رکاب امام قائم عليه السلام به اثبات رساندند.
13- علّت اصلي غيبت، قابل فهم نيست، مگر اين که غيبت سپري شود و پس از ظهور، آن علّتِ اصلي آشکار خواهد شد.
طبيعي است با توجّه به فراواني روايت هاي ياد شده و احصا شده، بررسي سند هر روايت لازم نيست. ضمناً، با توجّه به منطقي بودن تمام اين اسباب و حکمت ها، نيازي به بررسي سندي نيست. گذشته از اين که واقعيّت هاي تاريخي نيز تأييد کننده ي بسياري از اين اسباب ياد شده است. و اصول علمي جاري در تحوّلات اجتماعي نيز شاهد صدق مضمون روايت هاي مورد نظر است.
البته روايت هاي رسيده از امام مهدي عليه السلام - که در اين زمينه بسيار قابل توجّه است - نبايد از نظر دور باشند؛ زيرا که او صاحب غيبت است و در توقيع هاي گوناگون، به اسباب غيبت خود پرداخته است و ما را از سر گرداني در اين زمينه بيرون آورده است. [1] .
پاورقي
[1] به اين توقيع ها در بحث هاي آينده، اشاره خواهد شد.