بازگشت

نظر روان شناختانه و جامعه شناختانه ي شهيد صدر


آيةالله العظمي شهيد سيّد محمّد باقر صدرقدس سره در کتاب شريف و بسيار فشرده و محقّقانه خود درباره ي امام مهدي عليه السلام [1] سه دليل و سه تفسير براي غيبتِ طولاني رهبري مانند امام مهدي عليه السلام - که يک انقلاب جهاني فراگير و گسترده اي را برنامه ريزي و تدارک مي کند - مطرح کرده و با فرض چشم پوشي از دلايل غيبي - که براي هر مسلمان قابل قبول بايد باشند - اين مسئله ي اعتقادي را تفسير يا تحليل مي کند.

تحليل يکم

1- تحوّلات جهاني و اصلاحات بزرگ، به يک رهبري بزرگ - که رفتار و اهداف او از اعتماد به نفس و احساس تفوّق و برتري فوق العاده نسبت به وضع موجود برخاسته باشد - نياز دارد؛ زيرا، هميشه، تناسبي مستقيم و ارتباطي تنگاتنگ ميان احساس برتري و ايمان به تفوّق با نوع تحوّلات و حجم اصلاحات و دگرگوني ها وجود دارد.

2- رسالت جهاني امام مهدي عليه السلام در ايجاد يک تحوّلي چشم گير و جهاني، خلاصه مي شود، آن هم جهاني که پر از ستم شده باشد.

3- بنابراين، رهبريِ اين حرکت و اصلاحِ جهاني، بايد بزرگ تر از جهان پر از ستم و فساد باشد تا بتواند آن جهان فاسد را دگرگون کند. چنين رهبري، نبايد محصول فرهنگ اين تمدّن و اين جهانِ فاسد باشد، تا بتواند آن را دگرگون کند.

4- طبيعي است، انساني که پرورش يافته ي يک تمدّن و محصول آن باشد، هميشه، هيبت و عظمت آن تمدّن، او را مي گيرد و نسبت به آن، احساس حقارت مي کند و توان مقابله با آن تمدّن و جهان فاسد را نخواهد داشت.

5- اگر انساني با تعدادي از تمدّن ها زندگي کرده باشد و نشو و نما و فروپاشي تمامي آن ها را ديده و لمس کرده باشد و اطّلاعات خود را از لابه لاي کتاب هاي تاريخ نگرفته باشد، بلکه خود همراه و معاصر تمام اين تمدّن ها باشد، بزرگ ترين تمدّن را هم کوچک مي بيند و به راحتي با آن درگير مي شود و مقابله مي کند و عظمت و هيبت آن تمدّن، او را زمين گير نمي کند. [2] .

6- امام مهدي عليه السلام با عمر طولاني خود که تمدن هاي گوناگوني را ديده و از نزديک نشو و نما و فروپاشي آن ها را لمس کرده است، از اين تفرّق و برتري لازم برخوردار است، در حالي که اگر در همان زمان انقلابِ جهاني و روز موعود تولّد مي يافت، از چنين ويژگي مهم برخوردار نمي بود.

تحليل دوم

کسي که معاصر و همراه تمدّن هاي گوناگون بوده باشد، اندوخته اي بزرگ خواهد داشت که براي رهبريِ يک اصلاح بزرگ و جهاني، بسيار ضروري است. چنين رهبري، از توان مندي ها و اطّلاعات بسيار مهم براي ايجاد يک تحوّل اجتماعي فراگير، برخوردار خواهد بود و هميشه چنين انساني، در ارزيابي پديده هاي اجتماعي، آگاه تر و عميق از افراد ديگر خواهد بود. [3] .

شايد تجربه ي رهبري امام خميني،قدس سره براي انقلاب اسلامي ايران، نمونه اي گويا از اين وضعيّت باشد. رهبريِ حکيمانه ي ايشان، با توجّه به شناخت او از پديده هاي اجتماعي و فريب نخوردن او از افراد فريبکار و ظاهرالصلاح و گروه هاي مدّعيِ اخلاص، با تمام شيطنت هاي استکبار جهاني، بهترين دليل و گواه اين امر مي باشد. ما که از آغاز اين انقلاب و در طول سال هاي انقلاب، همراه اين تحوّل عظيم، نظاره گر رهبري هاي حکيمانه ي ايشان در مقاطع بسيار حسّاس انقلاب بوده ايم و آن را به صورتي ملموس و محسوس، درک کرده ايم، اين تحليل شيهد صدر در مورد امام مهدي عليه السلام - که با عمر طولاني خود تجربيات گران بهايي را ذخيره کرده و براي انقلاب گسترده ي خود مورد بهره برداري قرار مي دهد - به خوبي مي فهميم و مي پسنديم. همين امر، سبب شد، که افرادي مانند شهيد صدر، به خضوع و فروتني در برابر اين رهبر فرزانه وا داشته شوند.

امام خميني قدس سره حداقلّ، سه نظام را ديده است و در حدود هفت تا هشت دهه از عمر خود، ناظر نشو و نما و فروپاشي چندين نظام استبدادي و استعماري بوده است، و از تمام کساني که داعيه ي رهبري اصلاحات داشتند، گوي سبقت را ربوده بود، و بالاخره به دليل همين اندوخته هاي تاريخي گران بها و با ارزش، رهبري بلامنازع گشته بود.

حال اگر امام مهدي عليه السلام امروزه ظهور کند، خبرويّت و تجربيّات چهارده قرن از تحوّلات اجتماعي را همراه خواهد داشت، و در مقايسه اي ساده، عظمت آن رهبر الهي بسيار چشم گير و قابل توجّه خواهد بود.

تحليل سوم

1- اصلاحات مورد نظر در روز موعود، اصلاحاتي برخاسته از رسالت عظيم و جهاني اسلام است.

2- چنين اصلاحاتي بزرگ و مکتبي، نيازمند رهبري است که به منابع اوّليّه ي اسلام، دست رسي داشته و به آن ها بسيار نزديک باشد و پيرايه هاي حاصل بر پيکر اسلام، ميان او و اسلام راستين، فاصله اي به وجود نياورده باشد.

3- شخصيّت او، بايد از تمام پيرايه هاي حاصل در طول قرن هاي پي در پي، پيراسته باشد. شخصيّت او، شخصيّتي کاملاً مستقل، و از اسلامِ راستين، پر بار و غني باشد، تا اين که بتواند اسلام راستين را دوباره زنده کند و سنّت واقعي محمّدي را احيا کند.

4- افرادي که در پرتو تمدّن هاي فعلي به دنيا مي آيند و بزرگ مي شوند، تحت تأثير اين تمدّن ها قرار مي گيرند و رسوبات اين تمدّن ها، بر آنان تأثير منفي خواهد گذاشت، و در عمل، آثار منفي اين رسوبات بر جاي خواهد ماند.

5- يگانه عاملي که رهايي او را از اين رسوبات تضمين مي کند، آن است که زاده ي اين تمدّن ها نباشد، بلکه متولّد تمدني باشد که خواهانِ مطرح شدن آن باشد. [4] .

از اين منظرِ روان شناختي و جامعه شناختي - اگر از عنصر وحي و غيب چشم پوشي کنيم - به سادگي مي فهميم که مهدي موعود، بايد حضوري ممتد و طولاني و همراه با کلّيّه ي تمدّن هاي پس از صدر اسلام داشته باشد، و کافي نيست که در همان عصر آخرين انقلاب جهاني، متولّد شده باشد، بلکه معاصرت و همراهي واقعي او با تمام تمدّن هاي مطرح شده، چه تمدّن هاي گذشته و چه تمدّن هاي معاصر، الزامي است.

بنابراين، حضوري که همزاد غيبت و استتار بوده، بسيار طولاني و ممتد خواهد بود، به گونه اي که تمام تمدّن هاي بزرگ را ناکام و کوچک ببيند تا بتواند با تصميمي قاطع و اراده اي عظيم و جدّي، بزرگ ترين تمدّن بشري غير الهي را ريشه کن کند و اسلام ناب محمدي را آن طور که بايد و شايد، در سراسر گيتي مستقر گرداند و تمام بشريّت را به سر منزل مقصود برساند.


پاورقي

[1] بحثٌ حول المهدي، تحقيق د. عبدالجبار شرارة.

[2] بحث حول المهدي، ص 84 - 87 (تحقيق عبدالجبار شرارة، چاپ مرکز الغدير للدراسات الإسلامية - قم.

[3] همان، ص 488.

[4] همان، ص 88.