بازگشت

غيبت به معناي ناشناس بودن


دومين تفسير شهيدسيدمحمد صدر، بر اين اساس استوار است که امام حسن عسکري (ع)، فرزند خود را به گونه اي خاص تربيت کرد و او را از همان روزهاي اول تولّد، از چشمان مردم دور نگه داشت و به جز افراد اندکي، کسي با چهره آن حضرت آشنا نبود و پس از وفات پدر، احتجاب امام مهدي (ع) از مردم شديدتر شد. آن حضرت فقط از راه نائبان چهارگانه، با مردم ارتباط داشته، و به مرور زمان و آمدن نسل هاي جديد و فوت کساني که او را مي شناختند، کسي نماند که بتواند چهره امام را تشخيص دهد.

شناخت امام از سوي افراد، مستلزم اقامه دلايل قطعي بر امام بودن او است و بر همين اساس، امکان جابه جا شدن امام در کشورهاي مختلف، بسيار طبيعي است و به سادگي انجام مي گيرد. در اين صورت کسي از هويت ايشان آگاه نيست و ناشناس است.

مردم او را مي بينند و جسم او براي افراد قابل رؤيت است، اما عنوان او يعني مهدي بودن او، براي آن ها آشکار نيست.

ايشان براي چنين تفسيري دو نوع دليل ارائه کرده اند:

1. متون روايات (دليل نقلي)

2. دليل عقلي.

روايات گوناگوني به صراحت يا به طور ضمني، نوع حضور امام را بيان مي کند. شيخ طوسي (ره) از محمد بن عثمان عمري نقل مي کند: «والله ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم کل سنة يري الناس و يعرفهم و يرونه و لايعرفونه؛ به خدا قسم صاحب اين امر در هر سال، در موسم حج حاضر مي شود و مردم را مي بيند و آنان را مي شناسد. آنان [نيز ] او را مي بينند، اما نمي شناسند».

اين تعبير، بسيار گويا است و با تعبيرهاي روايات گذشته، منافات ندارد؛ اما از آنها صريح تر است. شواهدي که بيانگر وجود مکان خاصي براي امام است، و امکان کشف آن مکان به وسيله دشمنان را اشاره مي نمايد، نشان دهنده حضور او ميان مردم است. به همين جهت، احتياطهاي فراواني جهت ايمن ماندن امام، از تيررس دشمنان انجام مي گيرد و سفيران نيز از ميان افرادي انتخاب مي شوند که نسبت به آنان، بيشترين وثوق و اطمينان وجود دارد.

دليل عقلي، معجزه را زماني ضروري مي داند که راه طبيعي، براي رسيدن امام، به آرمان هاي مورد نظر کارساز نباشد و با از بين رفتن فرصت هاي طلايي، فلسفه وصايت و امامت از بين برود. اين جا است که امام (ع)، نيازمند دخالت مستقيم خدا براي حفظ او مي گردد.

پس، امام عصر (ع) از همان روزهاي اول، چهره او براي عموم مردم و شيعيان ناآشنا بود، بنابراين نيازي به اعجاز الهي براي حفظ امام وجود نداشت. [1] .

پس از اين شهيد صدر، مجموعه عوامل زير را برمي شمرد که به طور طبيعي امام را در مخفي شدن ياري داده است:

1. جهل و ناآشنايي دوستان و دشمنان نسبت به قامت، قيافه و خصوصيات چهره امام؛

2. عدم ايمان بسياري از مسلمين، حاکمان، اميران و مأموران به وجود او. اين انکار وجود او عاملي براي انصراف آنان از کنکاش و تحقيق درباره او است؛

3. بسياري از شيعيان، با پذيرش عامل اوّل، معتقدند که امام (ع) قابل رؤيت نيست. و به همين دليل، از کنکاش و تلاش براي رؤيت او صرف نظر مي کنند؛

4. ايمان به عنايت دائمي و لطف ويژه الهي، نسبت به يگانه حجت خود و تعلّق مشيّت او بر حفظ اين يادگار پيامبر خاتم (ص).

پس با فرض عدم وجود مصلحت براي شناخت امام (ع) به وسيله مردم؛ آنان موفق به شناخت امام نمي شوند و بدين ترتيب، زمينه هاي رواني و اعتقادي، آن ها را از کنکاش براي کشف وجود امام (ع) منصرف مي کند. اين زمينه ها، امام را در مخفي ماندن به طور طبيعي ياري مي دهد.

در اين جا، بيان دو نکته ضروري است:

1. با توجه به تلاش هاي پيوسته دستگاه حاکم، براي کشف محل اقامت امام (ع) (حداقل تا دو دهه پس از شروع رسمي غيبت)، روشن مي شود انکار وجود امام (ع)، ترويج امامت جعفر کذاب، شايعه فرزند نداشتن امام حسن عسکري (ع) به هيچ وجه خلفا را از دغدغه وجود او فارغ نکرده است؛ بلکه انديشه قيام او در برابر ستم گران، آنان را در هراسي مستمر نگه داشته و آنها را به اصل وجود آن حضرت متوجه ساخته است. هرچند آنان به گونه اي شايع مي کنند که گويا، اصلاً کسي به اين نام متولد نشده است و وي هيچ وجود و اثري ندارد. [2] .

رهنمودهاي امام (ع) به وکيلان خود در دوران «غيبت صغري»، مبني بر تحويل نگرفتن اموال شيعيان در پاره اي از اوقات، نشان دهنده تلاش مستمر دستگاه خلافت، براي کشف وجود امام و محل اقامت او است. [3] .

2. هر چند در مقام تحليل به علل طبيعي و مادي بسنده مي شود، ولي نبايد مسؤوليت بزرگ و خطير امام عصر (ع) فراموش شود و سرمايه گذاري انجام شده، براي حفظ موعود الهي را ناديده بگيريم و به عوامل و اسباب مادي توجهي ويژه نماييم؛ بلکه مجموعه عوامل مادي و معنوي - که امام را در تحقّق وعده هاي الهي ياري مي دهد و او را در انجام وظايف محوله کمک مي کند - بايد هميشه مد نظر باشد.

با توجه به گسترده بودن هدف و مسؤوليت هاي حضرت مهدي (ع)، و ضرورت تناسب امکانات لازم با وظايف محوله، نبايد بعد غيبي و معنوي را ناديده گرفت و نقش آن را کوچک شمرد يا به چند تحليل طبيعي بسنده کرد.


پاورقي

[1] همان، صص 33 - 42.

[2] معجم احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 277 - 282.

[3] همان، ج 4، ص 279، ح 1306.