بازگشت

تفسير و تبيين مفهوم غيبت


از آنچه گذشت، روشن مي شود که «غيبت» مصطلح، با «غيبت» به معناي متعارف آن، تفاوت فاحش دارد.

«غيبت» در عرف، به معناي ناپديد شدن و دور بودن از صحنه است که مستلزم فاصله گرفتن امام (ع) از جامعه مي باشد، در حالي که در اين «غيبتِ مصطلح»، فاصله گرفتن امامِ معصوم از جامعه خود، مطرح نيست، بلکه امام (ع) در عين حضور در صحنه، با مردم در ارتباط است؛ البته آنان از شناخت او - به معناي تشخيص و تطبيق نام و عنوان او بر شخص وي - محروم اند. در حقيقت يک نوع «احتجاب» يک طرفه (پرده بر چهره داشتن) وجود دارد؛ زيرا که مردم با او به طور آگاهانه و مشخّص ارتباطي مستقيم ندارند؛ [1] اما او آنان را مي بيند و مي شناسد و با ايشان داد و ستد دارد.

در روايات، درباره به نحوه غيبت امام مهدي (ع)، چنين آمده است: «يسير في اسواقهم و يطأ بُسُطهم و هم لايعرفونه؛ [2] در بازارهاي آنان، راه مي رود و بر فرش هاي آنان مي نشيند، در حالي که او را نمي شناسند».

استدلال هاي کلامي بر لزوم حضور پيوسته و مستمر يک رهبر معصوم در جامعه بشري، تا روز قيامت يا تا زمان مکلف بودن انسان ها است، دليلي ديگر بر اين تفسير از «غيبت» است. دلايل نقلي يا متون روايات نيز مؤيد همين اصل عقلي مي باشد.

اميرمؤمنان علي (ع) فرموده است: «في عقبها قائم الحق يُسفر عن وجهه بين الاقاليم؛ [3] پس از حکومت [بني اميه و بني عباس ] قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهره اش برمي دارد».

هم چنين فرموده است: «اللهم بلي لاتخلو الارض من قائمٍ لله بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً لئلاَّ تبطل حجج الله و بيّناته؛ [4] آري! زمين خدا از فردي که براساس داشتن حجتي الهي براي خدا قيام کند، خالي نماند. حجتي که آشکار باشد و يا آن که ترسان و ناشناس بوده، تا اين که حجت هاي خدا و نشانه هاي او باطل نگردد».

عبارت «مغمور»، نشانگر نوع حضور امام (ع) در جامعه است و علّت ياد شده در اين روايت، نشانگر حضور او در صحنه و تحقّق اتمام حجّت خداوند است. و در علم کلام، فصلي به عنوان «ضرورت وجود حجّت» و استمرار آن تا «قيامت» مطرح است. [5] .

با اين رويکرد، بايد ساير روايات را تفسير کرد تا کلماتي مانند «عزلت» - که گوياي فاصله گرفتن از مردم و «غيبت» شخص است - با اين تعبيرات صريح و روشن، معنا شود؛ زيرا با وجود روايات صريح و گويا، نمي توان کلمات دوپهلو را ملاک تفسير قرار داد.

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «فوربّ عليّ انّ حجّتها عليها قائمة ماشية في طرقها داخلة في دورها و قصورها جوّالة في شرق هذه الارض و غربها، تسمع الکلام و تسلم علي الجماعة تري و لاتُري الي الوقت و الوعد و نداء المنادي من السماء؛ [6] به خدا قسم! آن هنگام حجت خدا بر مردم در کوچه و خيابان، در داخل خانه هايشان تردد مي کند و در شرق و غرب زمين، در رفت و آمد است، سخن آنان را مي شنود و بر آنان سلام مي کند. آنان را مي بيند، ولي ايشان او را نمي بينند، تا روزي که براي ظهور او تعيين شده و منادي نداي آسماني را سردهد».

پس اين غيبت، به معناي عدم حضور در صحنه نيست؛ زيرا مردم او را مي بينند، اما نمي شناسند و به عنوان امامِ مورد نظر، براي آنان شناخته شده نيست؛ هر چند که مي دانند امام دوازدهم وجود دارد و حاضر و ناظر بر اعمال و کردار آنان است. آن حضرت بدين معنا براي عموم مردم و شيعيان ناشناس است. و اين گونه مخفي شدن و پنهان ماندن، يک نوع غيبت به شمار مي رود که عين حضور نيز مي باشد و امکان تحرّک بهتر و بيشتر براي امام (ع) را فراهم مي آورد.


پاورقي

[1] در دوران غيبت صغري ارتباط مردم با امام خود توسط سفرا انجام مي گرفت، و گاهي افرادي به ملاقات با امام (ع) موفّق مي گشتند اما در غيبت کبري، ارتباط با واسطه نيز انجام نمي گيرد.

[2] منتخب الاثر، ص 255 به نقل از کمال الدين.

[3] معجم الأحاديث الامام المهدي، ج 3، ص 24 - 26.

[4] همان، ص 68.

[5] همان، ص 73.

[6] همان، ص 73.