نتيجه ي مباحث گذشته
1- داستان يکم و دوم جزيره ي خضراء، از نظر سند، قابل اعتنا نيستند.
2- مطالب مطرح شده در اين داستان ها، اشکالات و تناقضات متعددي دارد.
3- اين داستان ها، بازتاب حوادث زمان نقل آن ها است و با آن چه که در عرصه ي تاريخ و جغرافياي آن زمان مي گذشته، مرتبط است.
4- حکومت هاي متعدّدي در بلاد مغرب و جزاير درياي مديترانه و سواحل آن، در آن زمان وجود داشته اند که خود را از اعقاب ائمه عليهم السلام مي شمردند و برخي از آنان خود را فرزندان صاحب الامر مي دانستند.
5- «ابن تومرت» در بلاد مغرب، مدّعي شد که او امام زمان و مهدي موعود است و حکومت مقتدري نيز تشکيل داد که به نام حکومت «موحّدين» در تاريخ شناخته مي شود. عبدالمؤمن نيز که با همين القاب و عناوين حکومت مي کرد، با اقتدار در بخش هاي مهمّي از سرزمين هاي مغرب حکومت کرد و فرزندان خود را در جزاير و مناطق مختلف، به حاکميّت گماشت.
6- افکار و آرمان هاي سرکوب شدن شيعيان در دوران عباسي، زمينه ي بروز آن ها را به صورت داستان ها، فراهم آورد.
7- فشارهاي متعدّد اجتماعي و سياسي و عقيدتي که بر شيعه وارد مي شد، آنان را وا مي داشت تا به آواهايي که از حکومت هاي شيعي، از نوع اسماعيلي و موحّدين و...)، دل ببندند و آرمان هاي سرکوب شده ي خود را در آن جا بيابند.
8- در موضوع امام زمان عليه السلام که از عقايد حتمي و بين المللي همه ي مسلمانان است، سزاوار نيست که با اتکا به خبرهاي غير موثّق و حدسيّات ساخته ي اذهان، سخن گفته و قلم زده؛ چرا که از موارد افتراي بر ائمه عليهم السلام است که از خطاهاي بزرگ و گناهان کبيره به شمار مي رود.
9- در آراء و عقايد، مواردي يافت مي شوند که علم آن را بايستي به خدا و رسول واگذار کرد و بدون علم و اطّلاع و طيّ مقدّمات لازم، در آن موارد سخن نگفت. موضوع فرزندان امام زمان عليه السلام و اين که اساساً آن حضرت ازدواج کرده اند و آيا داراي فرزنداني هستند يا نه و آنان چه گونه زندگي مي کنند، از جمله همين موارد است. بهتر است علم آن را به خدا واگذار کنيم و بدون جهت، افکار و عقايد ديگران را با مطالب نامستند و نامعقول، آشفته نکنيم.