بازگشت

بررسي داستان از نظر محتوا و شرايط تاريخي


زمينه هاي اجتماعي و رواني، از مهم ترين عوامل شکل گيري داستان ها است. سال هاي مياني قرن ششم (543) ويژگي هايي دارد که توجّه به آن ها، بسياري از نقاط مبهم را روشن مي کند.

1- ميان خلافت عباسي و خلفاي فاطمي و حکومت موحّدان، در سرزمين هاي مغرب اسلامي و اندلس، رقابت بود.

پس از انقراض فاطميّان مصر (567 ه.ق) «مرابطان» و نيز «موحّدان»، نهضت بزرگي را در مغرب و اندلس به راه انداختند.

فاطميّان و نيز موحّدان، جنبه ي شيعي داشتند و «محمد بن تومرت» که بنيانگذار حکومت موحّدان است (517 ه.ق) خود را از اهل بيت عليه السلام مي دانست و به صراحت، خود را «مهدي موعود» مي ناميد. [1] .

از دغدغه هاي مهم دربار خلافت عباسي، رشد نهضت هاي شيعي و حرکت هاي متأثّر از آن بود. از همين رو، حرکت عظيم موحّدان، براي عبّاسيّان، نگراني جدّي فراهم ساخته بود.

ابن اثير گويد: «وقتي خبر سقوط حکومت فاطمي به بغداد رسيد (567 ه.ق) چند روز جشن برقرار شد و شادي بي اندازه اي صورت گرفت...». [2] .

در متن داستان مورد بحث نيز مي بينيم که «ابن هبيرة» چه گونه اصرار دارد که اين خبر منتشر نشود و کسي باز گو نکند. چرا که خبر از يک دولت شيعي و حکومت مقتدر آن، خوشايند دربار عباسي نبود. نکته قابل توجّه آن که نام «صاحب الأمر» لقبي بود که به «ابن تومرت» داده مي شد!.

ابن خلدون مي نويسد: «مهدي ]ابن تومرت[به نام اميرالمؤمنين خوانده مي شد و وي، «صاحب الامر» بود». [3] .

در داستان مورد بحث نيز، روي همين عنوان، تکيه مي شود و اين که فرزندان صاحب الأمر، در شهرهاي مختلف بلاد مغرب، حکومت داشتند.

عبدالمؤمن که جانشين «ابن تومرت» بوده نيز به همين لقب خوانده مي شده. فرزندان او، در همين سال ها، در اندلس و جزاير پيرامون آن حکومت مي کردند.

ابن اثير گويد: «در اين سال (551 ه.ق) عبدالمؤمن فرزندان خود را بر بلاد مختلف به حکومت گماشت... ابا سعيد را بر سبتة و جزيره خضراء حاکم کرد و... [4] .

داستان هايي مانند داستان علي بن فاضل که در سال ششصد و نود و نه، آن را نقل کرده و يا داستان دوم که از شخصي مجهول در پانصد و چهل و سه بازگو مي شود، گوياي يک حقيقت اند.

خبرهاي سانسور شده از سوي حکومت عباسي و خواسته هاي سرکوب شده ي شيعيان و سعي در کم نشان دادن آنان، زمينه را براي ابراز حقايق به صورت داستان هايي بهت انگيز، فراهم ساخته است.

آن گاه اشخاصي که بيش تر ناقل اخبار بودند تا ناقد و بصير به شرايط و احوال، آن اخبار را در کتاب هاي خود گردآوردند و هر چند که خود نيز نسبت به نامستند بودن آن ها اقرار داشتند، ولي آن داستان ها، مستمسک برخي ساده لوحان براي ادعاهاي واهي شد.


پاورقي

[1] تاريخ الاسلام، حسن ابراهيم حسن، ص 300.

[2] کامل ابن اثير، ج 11، ص 371.

[3] ترجمه ي مقدّمه ي ابن خلدون، ص 441.

[4] کامل، ابن اثير، ج 11، ص 211.