بازگشت

بررسي سلسله ي سند داستان


1- با توجّه به آن چه که درباره ي کتاب التعازي گفته شد، داستان مزبور، فاقد هر گونه استناد است؛ چرا که صاحب التعازي آن را نقل نکرده، بلکه استنساخ کننده اي نامعلوم، آن را در پايان کتاب افزوده است که اساساً معلوم نيست اين خبر را از کجا و چه کسي شنيده است و آيا انتساب آن به اشخاص مذکور در سند، صحّت دارد يا ندارد.

2- با چشم پوشي از اشکال بالا، اشخاص مذکور در سلسله ي سند داستان، شناخته شده نيستند و در کتاب هاي

تراجم و رجال شيعه، ذکري از آنان به ميان نيامده است.

تنها شخصي که شناخته شده و در کتب تراجم عامه، نام اش آمده، کمال الدين انباري است.

کمال الدين ابوالبرکات عبدالرحمان بن محمد بن ابي الوفا (513 - 577) از اوان کودکي، به بغداد رفت و پس از تکميل ادب، در نظاميّه ي بغداد منصوب شد. او، تأليفاتي، مانند - اسرار العربيه، نزهة الأُدباء، تاريخ أنبار،... دارد.

3- شخصي که در مجلس «ابن هبيره» ناقل خبر بوده است، نه تنها مجهول است، بلکه مسيحي بوده و با ديدن آن همه نشانه ها، باز بر عقيده ي خود باقي بوده است. حال چه گونه مي توان بر خبر چنين شخصي از اهل کتاب، اعتماد کرد؟ آيا مي توان براي اعتقاد به صحّت چنين وقايعي، بر خبري که از هر جهت مجهول است اعتماد کرد؟