بررسي داستان از نظر سند
از مهم ترين موضوعات در بررسي سند يک خبر، منابعي است که آن خبر را ذکر کرده اند. بديهي است هر قدر، منابع يک خبر به عصر صدور و حدوث آن نزديک تر باشد، آن خبر اعتبار بيشتري خواهد داشت. در مورد داستان جزيره ي خضراء چنان که در اصل داستان آمده، راوي خبر آن را در سال 699 ه.ق. از علي بن فاضل در شهر حلّه شنيده است.
در آن زمان، «حلّه» شهري آباد بين بغداد و کوفه بوده و چون کوفه و نجف در آن زمان، مرکز حوزه ي علمي شيعه بوده، طبيعتاً خبرها، به ويژه خبرهاي مهمي که به مسايل عقيدتي و کلامي و فقهي شيعه مربوط مي شده است، بااهميت تلقي مي شده و در آثار و نوشته هاي آنان منعکس مي گشته است. ولي علي رغم اشتمال اين داستان بر مطالب مهم و مطرح شدن آن در سامرا و حله و طبيعتاً نجف، در هيچ يک از آثار مکتوب آن زمان (يعني از سال 699 تا 1019 ه. ق.) که به دست ما رسيده است، اين خبر انعکاس نيافته است.
اشتهار اين داستان از آغاز هزاره ي دوم به ويژه در زمان علامه مجلسي قدس سره و ذکر آن در کتاب بحارالانوار است. قبل از علامه، قاضي نور اللَّه شوشتري (م 1019) اين حکايت را در کتاب مجالس المؤمنين آورده است. البته قاضي نوراللَّه در مجالس المؤمنين ادعا کرده که شهيد ثاني در برخي از امالي خود، اين داستان را ذکر کرده است، ولي ايشان هيچ مدرکي در اين باره به دست نمي دهد. علاوه بر اين که علامه مجلسي قدس سره همه ي آثار شهيد را در اختيار داشته است. [1] در عين حال، در آغاز نقل داستان جزيره ي خضراء مي گويد: «اين داستان را در کتاب هاي معتبر نديدم». بديهي است اگر علامه مجلسي قدس سره اين خبر را در کتب شهيد ديده بود، آن را در بخش نوادر کتاب ذکر نمي کرد و به جاي انتساب آن به شخص مجهول، آن را به شهيد مستند مي کرد.
پاورقي
[1] بحارالانوار، ج 1، ص 10.