مقدمه
تاريخ جهان اسلام و عقايد و افکاري که در بستر آن ظهور و بروز کرده، اقيانوسي متلاطم و بي کران و عرصه اي بسيار گسترده است. حرکت در امواج متلاطم و بعضاً ظلماني اين اقيانوس، نيازمند وسيله اي مطمئن و راهنمايي درياديده است. در غير اين صورت، در شب تاريک دريا و امواج سهمگين آن، نمي توان راهي به ساحل نجات يافت.
عقايد، اخبار و احاديثي که در بستر اين فرهنگ نيازمند بررسي و نقد هستند، کم نيستند. فقهاي اسلام از عصر غيبت تاکنون سعي بر حراست اخبار و احاديث از نفوذ خطاها، تحريف ها و انحرافات داشته اند. اگر زحمات آن بزرگواران نبود، سرنوشت اسلام و تشيع دستخوش مخاطرات عظيم فکري مي گشت و راه کشف حقيقت بر همگان مسدود مي شد.
از جمله داستان هايي که تحت تأثير حوادث زمان خود شکل گرفته و پس از مقداري تحريف، تطبيقي بي جا در مورد آن صورت گرفته، و در برخي مجامع روايي شيعه نفوذ کرده است، داستاني است به نام«جزيره ي خضراء». از آن جا که در دو دهه ي گذشته با قلم فرسايي برخي افراد بي اطلاع از تاريخ، اين داستان منتشر شده و به علاوه، در تکلفي ناشيانه، آن را بر مثلث برمودا تطبيق کرده اند، لازم شد در اطراف اين واقعه، کنکاش بيشتري صورت گيرد تا اذهان ارادتمندان به حضرت وليّ عصر (عج) از اين گونه خطاها پيراسته شود. [1] .
پاورقي
[1] نگارنده در اوايل دهه ي 1360 ه ق در جزوه اي که جهت پاسخ به سؤالات در برخي مراکز علمي تهيه شده بود، به نقد داستان پرداختم. در سال هاي بعد، نويسندگان متعددي بحمد اللَّه دست به قلم برده و حقايق را آشکار کردند.ر.ک: جزيره ي خضراء در ترازوي نقد، علامه جعفر مرتضي عاملي؛ جزيره ي خضراء تحريفي در تاريخ شيعه، غلام رضا نظري. از آن جا که ديدگاه نگارنده در بررسي اين موضوعات قدري با نظر نويسندگان اين کتاب ها متفاوت بود، پرداختن دوباره به اين موضوع را مناسب دانستم.