بازگشت

ريزش و رويش


برادران يوسف، او را به چاه افکندند؛ زيرا دل هاي شان از حسد آکنده بود. بنابراين، خوبي هاي او را نمي ديدند، ولي غريبه ها از ديدن او مسرور گشتند و اظهار شادماني کردند.

وجاءت سيارة فارسلوا واردهم فادلي دلوه قال يا بشري هذا غلام. [1] .

و (در همين حال) کارواني فرا رسيد و مأمور آب را (در پي آب) فرستادند. او، دلو خود را در چاه افکند. (ناگهان) صدا زد: مژده باد اين کودکي است (زيبا و دوست داشتني)!

هنگام رو به رو شدن با يوسف زهرا نيز برخي مسلمانان، بر وي شمشير مي کشند؛ زيرا سينه هايي آکنده از کينه دارند يا خود را از او بيشتر دوست دارند يا اين که خود را زمام دار امور خويش مي دانند و در برابر رأي و نظر او، رأي و نظري جداگانه براي خود قايل اند و يا....

امام صادق عليه السلام فرمود:

القائم (عج) يلقي في حربه مالم يلق رسول اللَّه صلي الله عليه وآله. ان رسول اللَّه صلي الله عليه وآله اتاهم وهم يعبدون الحجارة منقورة وخشباً منحوته وان القائم يخرجون عليه فيتأولون عليه کتاب اللَّه و يقاتلونه عليه. [2] .

قائم (عج) در پيکار خود با چنان چيزي رو به رو خواهد شد که رسول خداصلي الله عليه وآله با آن رو به رو نگرديد. همانا رسول خداصلي الله عليه وآله در حالي به سوي مردم آمد که آنان، بت هاي سنگي و چوب هاي تراشيده را مي پرستيدند. ولي قائم (عج) چنان است که بر او مي شورند و کتاب خدا را بر ضد او تأويل مي کنند. آن گاه به استناد همان تأويل، با او به جنگ برمي خيزند.

در اين ميان، برخي بيگانگان هستند که از ديدنش خشنود مي شوند و به او مي پيوندند؛ زيرا با فطرت هايي پاک به سوي او مي روند و با چشماني بي غرض به او مي نگرند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

اذا خرج القائم (عج) خرج من هذا الامر من کان يري انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر. [3] .

چون قائم (عج) قيام کند، کسي که خود را اهل اين امر مي پنداشته است، از اين امر بيرون مي روند. در مقابل، افرادي مانند خورشيد پرستان و ماه پرستان، به آن مي پيوندند.


پاورقي

[1] يوسف، 19.

[2] غيبت نعماني، ص 424.

[3] همان، ص 450.